«اولین کرسی ترویجی گروه اصول فقه»
ارائه دهنده: استاد جعفر نجفی بستان
ناقد: استاد محمد قائنی
دبیر علمی: حجت الاسلام و المسلین رضا پورصدقی
موضوع جلسه: جریان استصحاب در شبهات مفهومیه
تاریخ: 24 / 12 / 1400
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین.
استاد نجفی بستان:
دو نوع شبهه مفهومیه وجود دارد:
1- مفهوم بین دو احتمال متباین مردد می شود.
2- مفهوم بین دو احتمالی که با یکدیگر رابطه اقل و اکثر دارند مردد است.
نوع اول مانند مفهوم غروب که بین استتار قرص و ذهاب حمره مشرقیه مردد است و ایندو مفهوم متباین هستند. نوع دوم مانند تردد مفهوم عدالت بین اجتناب از کبائر و عدم اصرار بر صغائر و بین اجتناب از خصوص کبائر که ایندو مفهوم دارای رابطه اقل و اکثر هستند.
سوال اصلی این است که اگر نسبت به تحقق این مفاهیم در خارج شک حاصل شود، آیا استصحاب جاری می شود یا خیر؟
جریان استصحاب در شبهات مفهومیه منوط به احراز و تحفظ سه خصوصیت است.
1- تردید بین دو احتمال به گونه ای باشد که یکی از احتمالات قطعی الحدوث باشد و دیگر احتمال قطعی العدم باشد. مثلا در مورد مفهوم غروب، محل نزاع جایی است که استتار قرص صورت گرفته و هنوز ذهاب حمره مشرقیه محقق نشده است.
2-استصحابی در محل نزاع داخل است که وجودی باشد. بنابراین مواردی که استصحاب عدمی است از محل نزاع خارج است. این خصوصیت در کلام برخی خلط شده و مورد غفلت قرار گرفته است. مثلا اقا ضیا عراقی که جزء مخالفین جریان استصحاب است از امثله ای استفاده کرده که عدمی هستند. به عنوان نمونه در بحث رضعات تردید وجود دارد که آیا رضاع با ده رضعه یا پانزده رضعه محقق می شود. به نظر ایشان در این فرض اگر به بچه ده بار شیر داده شود و سپس در تحقق مفهوم رضاع شک حاصل شود،استصحاب عدم رضاع جاری می شود. به این بیان که قبل از ده رضعه، عدم تحقق رضاع یقینی است. با انجام در رضعه و شک در تحقق رضاع، عدم تحقق رضاع استصحاب میشود. نظیر این استصحاب را اقا تقی قمی در بحث غروب افتاب جاری کرده است. به این صورت که عدم تحقق غروب قبل از استتار قرص یقینی است. پس از استتار و بروز شک در تحقق غروب، عدم تحقق غروب استصحاب می شود. این موارد همگی از محل نزاع خارج بوده و اشکالی در جریان استصحاب وجود ندارد. اگر به جای استصحاب عدم تحقق غروب، بقاء نهار استصحاب شود، به این صورت که قبل از استتار قرص نهار محقق بود اما پس از استتار قرص به دلیل مردد بودن غایت نهار بین استتار قرص و ذهاب حمره مشرقیه، در بقاء آن شک می شود و وجود نهار استصحاب میشود. در مثال عدالت نیز حالت سابقه یقینی وجود دارد و قطعا در زمانی که از کبائر و اصرار بر صغائر پرهیز صورت میگرفته، عدالت وجود داشته است. بقاء مفهوم عدالت پس از ارتکاب یک گناه صغیره یا حتی اصرار بر صغیره مورد تردید واقع می شود. در این صورت عدالتی که دارای حالت سابقه یقینی است، استصحاب می شود و این استصحاب از نوع وجودی است و لذا داخل در بحث است. این خصوصیت در کلمات علما به خوبی تبیین نگردیده و حتی کسانی که به جریان استصحاب در شبهات مفهومیه قائلند نیز استصحابات عدمی را مطرح می کنند.
3- این خصوصیت مختص به مواردی است که مفهوم بین دو احتمالی که دارای رابطه اقل و اکثر هستند مردد باشد. برای داخل شدن این موارد در محل نزاع باید متیقن همان اکثر باشد. مثلا مفهوم عدالت بین اجتناب از کبائر و عدم اصرار بر صغائر و اجتناب از کبائر به تنهایی مردد است. برای داخل شدن در محل نزاع باید یقین سابق برخواسته از معنی نخست یعنی اجتناب از کبائر و عدم اصرار بر صغائر باشد. پس از ارتکاب صغیره یا اصرار بر آن، بقاء عدالت مورد شک واقع می گردد و استصحاب جاری میشود. اما مواردی که متیقن اقل باشد، در محل نزاع داخل نیست. مثلا اگر یقین به تحقق عشره رضعات وجود داشته و تحقق رضاع مشکوک باشد، اقل متیقن بوده و خارج از محل نزاع خواهد بود؛ زیرا رضاع فاقد حالت سابقه بوده و متیقن امری عدمی یعنی عدم تحقق رضاع است.
بنابراین برای ورود به نزاع در استصحاب شبهات مفهومیه باید سه خصوصیت مذکور تحفظ شود.
با عنایت به این مطالب، اشکالات و موانع مطروحه نسبت به جریان استصحاب در شبهات مفهومیه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
مواردی که به عنوان مانع از جریان استصحاب در شبهات مفهومیه بیان شده را می توان در دو نوع کلی تقسیم بندی نمود:
1- اشکالاتی که مربوط استصحاب مفهوم است.
2- اشکلاتی که مربوط به استصحاب واقع و مصداق است.
در مورد نخست یعنی جریان استصحاب در مفهوم اشکالاتی مطرح گردیده است. از جمله اینکه مفهوم موضوع آثار شرعی نیست و نمی تواند استصحاب شود. موضوع آثار شرعی چیزی جز واقع و مصداق خارجی نیست. مثلا مفهوم نهار را به دلیل نداشتن اثر شرعی نمیتوان استصحاب نمود. مانع دیگر این است که اگر غروب عبارت از استتار قرص باشد که یقینی الحدوث است و هیچ شکی در آن نیست و اگر غروب به معنی ذهاب حمره مشرقیه باشد، یقینی العدم است و هیچ شکی در عدم تحقق آن وجود ندارد. این در حالی است که برای جریان استصحاب، وجود دو رکن اساسی یعنی یقین سابق و شک لاحق لازم است که در استصحاب مفهوم رکن دوم یعنی شک، وجود ندارد. زیرا اگر غروب به معنی استتار قرص باشد یقینا محقق شده و اگر به معنی ذهاب حمره مشرقیه باشد، یقینا محقق نیست. بنابراین رکن دوم استصحاب یعنی شک، وجود ندارد و استصحاب قابل جریان نیست.
استصحاب مصداق نیز دارای چالش هایی است. مشابه اشکالی که در عدم تمامیت ارکان استصحاب مفهوم بیان گردید نسبت به استصحاب مصداق نیز مطرح گردیده است. به این صورت که اگر غایت نهار غروب به معنی استتار قرص باشد، قطعا محقق شده و نهار باقی نیست. اگر غایت نهار غروب به معنی ذهاب حمره مشرقیه باشد، قطعا محقق نشده و نهار باقی است. شک لاحق به عنوان رکن دوم مفقود است و امکان جریان استصحاب وجود ندارد.
گاهی اشکال به صورت دیگری مطرح میشود. مثلا در مورد آب حوضی که قبلا کر بوده، اما با کم شدن مقداری از آن، کریت آب محل تردید قرار میگیرد. نمیتوان در مورد آبی که اکنون در حوض باقی است، استصحاب کریت کرد؛ زیرا نمیتوان گفت که این آب کر بوده است؛ چراکه ممکن است این آب بعض الکر بوده باشد. صحیح آن است که گفته شود، آب کری موجود بود، نه اینکه آب فعلی کر بود؛ زیرا ممکن است ضمن کر و بعضی از کر بوده باشد. علت هم این است که مفهوم کر مردد است بین اکثر که قبل از برداشتن مقداری از آب محقق بوده و بین اقل که اکنون محقق است. در نتیجه یقین سابق برای استصحاب کریت هذا الماء شکل نمیگیرد و استصحاب قابلیت جریان نخواهد داشت. همچنین نمیتوان کریت آبی که قبل از کم شدن کر بوده، استصحاب نمود؛ زیرا استصحاب کلی و اثبات فرد اصل مثبت خواهد بود. استصحاب وجود الکر که جامع وجودی بین اقل و اکثر است نیز قابل استصحاب نمی باشد. اشکال و مانع موجود در جریان این استصحاب از ناحیه فرد مردد است. فرد مردد دارای دو اصطلاح است. گاهی فرد مردد عندنا معلوم نیست همچنانکه فی علم الله نیز معلوم نیست. مثلا اگر کسی بگوید: یکی از بنده های خودم را آزاد کردم. فرد عبد در علم شخص انشاء کننده معین و معلوم نیست همچنانکه در علم خدا نیز معین نمی باشد. از این قسم فرد مردد به احدهمای مفهومی نیز تعبیر میشود. اما گاهی تردید تنها از ناحیه شخص است. مثلا دوقلوهای شبیه به هم برای شخص مشتبه شده و توان شناسایی ندارد. اما فی علم الله معین است که هر کدام از این دوقلوها نامش چیست و دارای چه ویژگی هایی است. بنابراین فرد مردد گاهی به این صورت است که نزد شخص و خدا نامعلوم است و گاهی تنها نزد شخص نامعلوم است اما فی علم الله معین است. اگر استصحاب کریت به صورت نخست در نظر گرفته شود. توضیح اینکه ممکن است در مورد کریت عملیات تجرید صورت گیرد. به این صورت که وجود الکر السابق، به صورت مصداق خارجی درنظر گرفته شود. سپس خصوصیات مصادیق خارجی کر که عبارتند از مقدار اقل و اکثر، تجرید شود. یعنی از طرفی خارج با خصوصیات جزئی در نظر گرفته شود و از طرف دیگر به واسطه انجام تجردید از خصوصیات، قابل انطباق به هر دو مصداق اقل و اکثر را دارا بوده و کلی خواهد بود. این مورد از فرد مردد معقول نبوده و نه هویت و ماهیت ندارد. بنابراین بین کلیت و جزئیت یا به تعبیر دیگر بین مصداق و مفهوم نمی توان جمع کرد. آنچه برخی در مورد استصحاب در شبهات مفهومیه مبنی بر عدم معقولیت عنوان کرده اند، همین مورد است که بیان گردید. اگر استصحاب کریت به صورت دوم در نظر گرفته شود یعنی تنها نزد شخص نامعلوم باشد اما فی علم الله معین باشد. در این صورت نیز اشکال دیگری از سوی مخالفین مطرح گردیده و آن اینکه آنچه منشا آثار قرار گرفته موضوعی است که نزد شخص معلوم و معین باشد. بنابراین استصحاب آب کری که قطعا موجود بوده اما تنها خدا می داند آن کر، اقل یا اکثر است، امکان جریان ندارد.
به نظر ارائه دنده در برخی از این موارد استصحاب قابلیت جریان دارد. برای جریان استصحاب باید موضوع به نحوی در نظر گرفته شود که از حوزه مفاهیم نباشد. بلکه باید واقع و خارج که منشا آثار شرعی است لحاظ شود. در مثال نهار تا قبل از استتار قرص یقینا روز واقعی و خارجی محقق بود. پس از استتار قرص و شک در بقاء نهار، نهار خارجی و واقعی که یقینی الحدوث است، استصحاب میشود. ارکان استصحاب در این مثال وجود دارد. هر چند نزد شخص غایت مفهوم نهار مردد بین استتار قرص و ذهاب حمره مشرقیه است و نزد خدا این غایت معین است. اما این معلوم بودن نزد خدا و نامعلوم بودن نزد شخص مربوط به مفهوم است در حالی که آنچه مورد استصحاب قرار گرفته مصداق خارجی است. بنابراین مانعی از جریان استصحاب وجود ندارد؛ زیرا مفهوم نهار هرچه باشد بالاخره در واقع تا قبل از استتار قرص، نهار محقق بوده است. پس از استتار قرص بقاء واقع همان نهار مورد تردید است. بنابراین مورد استصحاب مفهوم نهار نیست بلکه واقع نهار است. در مورد عدالت نیز تا قبل از ارتکاب صغیره یا اصرار بر آن، عدالت شخص یقینی است. یعنی واقعیت عدالت محقق بوده است. پس از بروز شک، می توان نسبت به عدالتی که در خارج محقق و یقینی بوده است، استصحاب جاری نمود.
استاد قائنی:
استصحاب در شبهات مفهومیه بحثی عظیم الاثر و دارای تطبیقات وسیعی در فقه بوده و از اول طهارت و آخر دیات کاربرد دارد. مثلا آیا گچ از عنوان ارض خارج شده و تیمم بر آن چه حکمی دارد؟ آیا کوزه از عنوان ارض خارج شده و سجده بر آن چه حکمی دارد؟ آیا گل پخته شده ارض محسوب می شود تا تیمم و سجده بر آن صحیح باشد؟ آیا قدم زدن روی آخر مطهر قدم است؟ اگر به آب مطلقی مقداری نمک اضافه شود که منجر به شک در اطلاق آن شود، آیا می توان گفت همچنان مطلق است و احکام آب مطلق را داراست؟ در مسائل مستحدثه نیز این بحث دارای تطبیقات وسیعی است. به عنوان نمونه در مساله امومت، آیا کسی که در رحمش بچه پرورش پیدا کند مادر است ولو اینکه نطفه از مادر دیگری باشد یا اینکه مادر کسی است که صاحب نطفه باشد و لو اینکه در رحم دیگری پرورش پیدا کند؟ آیا هردو یا یکی از آنها مادر است؟ بنابراین بحث استصحاب در شبهات مفهومیه دارای مصادیق بسیاری است و تنها منحصر در امثله ای از قبیل یوم و نهار نیست و بسیار مساله پر اهمیتی است.
در مورد جریان یا عدم جریان آن باید گفت معظم محققین تطابق بر عدم جریان استصحاب در مفهوم مردد دارند. کلمات شاذی نیز جریان استصحاب در شبهات مفهومیه را پذیرفته اند.
منشا عدم جریان استصحاب در شبهات مفهومیه: از جمله شروط جریان استصحاب این است که موضوع در استصحاب دارای اثر شرعی باشد یا مستصحب خود، حکم شرعی باشد. اگر اثر مترتب به وسیله استصحاب امر غیر شرعی باشد در این صورت اصل ثبت خواهد بود.
در مثال نهار، تا قبل از استتار قرص یقینا نهار محقق است. پس از آن در بقاء شک واقع میشود. اگر شک به این صورت باشد که تا دقایقی قبل وجود نهار یقینی بود اما اکنون به واسطه شک در تحقق استتار قرص، بقاء نهار نیز مشکوک است. در این صورت شبهه مصداقیه و موضوعیه است و استصحاب بدون هیچ اشکالی جاری است. اما اگر استتار قرص یقینی باشد و بخواهیم استصحاب را جاری کنیم دو صورت قابل فرض است: صورت اول اینکه حکم شرعی استصحاب شود. این قسم نسبت به ما نحن فیه اجنبی است و محل اختلاف است. کسانی مانند محقق خویی استصحاب را در حکم نیز جاری نمیدانند. در مقابل شهید صدر با قبول عدم جریان استصحاب در مفهوم، جریان آن را در حکم پذیرفته است.
صورت دوم استصحاب مفهوم است که مشهور بین محققین عدم جریان است. علت عدم جریان این است که با استصحاب یوم بعد از استتار قرص، وضع و لغت اثبات میشود و این عمل از اوضح مصادیق اصل مثبت است. توضیح اینکه، بقاء نهار پس از استتار قرص به این معنی است که یوم برای مفهومی وضع شده که در زمان پس از استتار قرص نیز آن مفهوم صادق است. به عبارت دیگر با استصحاب یوم و اثبات عدم اختصاص کلمه یوم به ما قبل از استتار، عنوان یوم صادق خواهد بود و صدق عنوان یوم به این معنی است که وضع کلمه یوم شامل بعد از استتار قرص نیز میگردد. پس از صادق بودن عنوان یوم نیز احکام مربوط به آن از قبیل وجوب امساک، عدم جواز صلات، عشره ایام برای نماز مسافر و... مترتب گردد. اما همچنانکه بیان گردید اگر بقاء یوم استصحاب شود و وضع و لغت نتیجه گرفته شود، اصل مثبت بوده و فاقد اعتبار است؛ زیرا وضع و لغت نه امر شرعی و نه موضوع حکم شرعی است. یعنی وضع لغت نه مجعول شارع و نه موضوع حکم شارع است؛ چرا که مثلا واضع لغت عرب یعقوب بن قحطان و واضع کسی است که لغت فارس را وضع کرده است. انبیائی هم که در طول تاریخ وضع لغت کرده اند، به عنوان مشرع این کار را انجام نداده اند، بلکه همچنانکه بر اساس روایت ادریس نبی به مردم خیاطی را آموزش داد، وضع و لغت را نیز به همین عنوان سامان داده اند. بنابراین وضع و لغت مجعول شارع نیست. همچنین وضع لغت موضوع حکم شرعی هم نیست. آنچه موضوع حکم است معنی حقیقی است. اما وضع لفظی برای معنی، موضوع حکم شرعی نیست. به عبارت دیگر واقع المعنی موضوع حکم شارع است. واقع نهار و یوم موضوع حکم امساک است. اما واقع یوم و نهار که لفظ برای آن وضع شده است کدامیک از این موارد است؟ جریان استصحاب در این مورد به معنی شمولیت وضع نسبت معنی مورد استصحاب بوده و قطعا اصل مثبت است. این توضیح مربوط به مواردی است که در شبهه مفهومیه، بقاء نهار استصحاب شود. اما عدم جریان استصحاب در وضع، منحصر به شبهات مفهومیه نیست بلکه به طور کلی استصحاب در وضع و لغت مجالی برای جریان ندارد. تنها در مواردی از قبیل شک در نقل و شک در نسخ وضع و امثال این موارد استصحاب قابل جریان است. مثلا در مورد بقاء وضع لفظی که از قدیم برای معنی وضع شده است، تردید حاصل میشود، در این صورت ممکن است کسی وضع لفظ را استصحاب نماید. این استصحاب از نوع قهقری نیست. استصحاب قهقری در واقع استصحاب نیست بلکه اصل عدم نقل است. به این صورت که در زمان حاضر، وضع لفظ برای معنایی محقق است. آیا در عصر شارع نیز چنین وضعی وجود داشته است؟ اصل عدم نقل وجود چنین وضعی را نتیجه میدهد. بنابراین در مورد وضع تنها در مواردی می توان از استصحاب استفاده کرد که شک در نقل و نسخ وجود داشته باشد. در این موارد، احتمال وضع جدید، بقاء وضع سابق را مورد تردید قرار می دهد. اما در موارد شک در مفهوم و در سعه و ضیق معنا، از مصادیق شک در بقاء وضع نیست بلکه شک در حدود وضع است. یعنی نسبت به اینکه یوم در همان زمانی که برای معنایی وضع شده، آیا برای محدوده ای وضع شده که تنها تا استتار قرص را شامل میشود یا برای معنایی وسیعتر یعنی، ذهاب حمره مشرقیه وضع شده است. اگر یوم شامل استتار قرص تا ذهاب حمره شود به معنی بقاء وضع نیست و اگر یوم شامل استتار قرص نشود، به معنی اتفاع وضع نخواهد بود؛ بلکه وضع به همان صورت که بنیان نهاده شده است، وجود خواهد داشت و هیچ تغییر و تغیری در آن نخواهد بود. اتصاف به نهار به معنی شمولیت وضع لفظ نهار پس از استتار قرص است و از قبیل شک در سعه و ضیق معنی است و ارتباطی با بقاء وضع ندارد. بر همین اساس است که در موارد شک در مدت اجاره، استصحاب جاری نمیشود. مثلا مدت اجاه بین شش ماه و یکسال مورد اختلاف طرفین است. این مورد اگر چه از نوع شبهه موضوعیه است اما از جهتی با مساله شبهه مفهومیه دارای اشتراک است. آیا در این مثال نسبت به ماه هفتم که محل تردید و شک قرار دارد میتوان اجاره ای که قطعا در ماه پنجم محقق بوده را استصحاب نمود؟ هیچ فقیهی در این موارد بقاء اجاره را استصحاب نمی کند و در نتیجه هیچ فقیهی، قول مدعی یکسال را موافق با اصل نمیداند. این در حالی است که بقاء نهار پس از استتار قرص دقیقا مانند مثال اجاره است. همچنین اگر زوجین در مدت متعه بین شش ماه و یکسال اختلاف داشته باشند، اگرچه قول مدعی اکثر موافق با اصل استصحاب است و باید مقدم شود اما در این موارد قول مدعی اقل مقدم میشود. این نشان میدهد که استصحاب در این موارد مجال جریان ندارد. هرچند به حسب ظاهر یقین سابق به زوجیت نیز وجود داشته و زن قطعا به مدت شش ماه زوجه بوده و واقع زوجیت یقینا محقق بوده است. پس از ورود به ماه هفتم و شک در انقضا و بقاء زوجیت، استصحاب نسبت به زوجیت جاری شود، اما هیچ فقیهی در این موارد استصحاب جاری نکرده و قول مدعی اکثر را مقدم ننموده است.
بنابراین وجه عدم جریان استصحاب در شبهات مفهومیه که بزرگان نیز به عدم جریان رای داده اند، دو نکته است:
1- مردّ شک در شبهات مفهومیه به وضع بر میگردد و اثبات وضع لغوی بوسیله استصحاب از روشنترین مصادیق اصل مثبت است.
2- شک در شبهات مفهومیه در بقاء وضع نبوده بلکه شک در حدود وضع است. یعنی حتی اگر شرعی بودن وضع را بپذیریم، استصحاب تنها در موارد شک در بقاء وضع جاری میشود، در حالی که شک در شبهات مفهومیه از قبیل شک در حدود وضع است.
در ادله موافقین جریان استصحاب در شبهات مفهومیه بر این موضوع تکیه شده است که، واقع استصحاب می شود نه مفهوم و از اینکه واقع موضوع احکام است نه مفهوم، برای اثبات جریان استصحاب استفاده شده است. پاسخ این است که بنابر آنچه در اصول مطرح گردیده مبنی بر اینکه عناوین موضوع احکام نیستند بلکه واقع الاشیاء موضوع حکم است. مثلا عنوان صلات موضوع حکم نیست، بلکه واقع صلات موضوع حکم است. شاهد بر این مطلب این است که بنا بر صحیحی بودن، اگر در وجوب سوره یا جلسه استراحت شک شود، هرچند شک در صدق عنوان صلات است اما در این مورد اصل برائت جاری میشود. این در حالی است که صدق عنوان صلات مشکوک است. علت جریان برائت این است که آنچه موضوع وجوب قرار گرفته واقع صلات است نه عنوان آن و ممکن است واقع صلات بدون سوره و جلسه استراحت نیز محقق شود. به عبارت دیگر اگرچه شک در جزئیت و شرطیت منجر به مشکوک شدن صدق عنوان میشود اما محققین در این موارد جریان قاعده اشتغال را نفی میکنند؛ زیرا آنچه موضوع حکم است، عنوان صلات نیست بلکه واقع صلات است و در این موارد میتوان احتمال داد که با فاقد جزء و شرط نیز واقع صلات محقق شده باشد و وجوب ماعدا نیز مشکوک به شبهه حکمیه است. بنابراین اگر با اخلال به سوره و جلسه استراحت، تحقق واقع صلات مشکوک باشد، اصل برائت جاری می گردد. این در حالی است که وقتی شک در قرائت حمد شود، بر اساس قاعده اشتغال (لولا قاعده فراغ و تجاوز) این نماز مجزی نخواهد بود؛ زیرا فراغ ذمه نسبت به عنوان مبینی که مورد تکلیف قرار دارد و مشتمل بر حمد است، مشکوک است. اما در مانحن فیه که نهار مورد تردید است بحث به گونه ای دیگر است. موارد نخست به این شکل است که شخص نمیداند آن واقعی که موضوع وجوب است، واقع مع السوره است یا بلا سوره. به همین دلیل است که اشتغال و استصحاب اشتغال جاری نمی شود. اما در ما نحن فیه نسبت به واقعیت خارجی هیچ جهلی وجود ندارد؛ از طرفی خورشید یقینا مستتر شده و ذره ای از آن در افق وجود ندارد.از طرف دیگر حمره در جانب مشرق به وضوح موجود است ونسبت به واقع هیچ شکی وجود ندارد. اما تفاوت مثال صلات و مانحن فیه این است که در ما نحن فیه شخص نمیداند که آیا واقعیتی که یصدق علیه النهار، بعد از استتار قرص نیز وجود دارد یا خیر؟ و جهل در این موارد به معنی جهل به وضع است. بنابراین شک در بقاء نهار به شک در سعه و ضیق وضع بر میگردد و با استصحاب نمیتوان لغت را اثبات کرد.
سوال: در مثال شک در واقع صلات نیز نسبت به آنچه در واقع محقق شده هیچ شکی وجود ندارد. مکلف نسبت به اینکه نماز را بدون سوره خوانده عالم است و هیچ جهلی ندارد. تنها در تحقق واقع صلات تردید وجود دارد. در مانحن فیه نیز در مورد آنچه در خارج رخ داده شکی وجود ندارد. استتار قرص قطعی است و ذهاب حمره قطعی العدم است. تنها در تحقق واقع و بقاء واقع تردید وجود دارد. منشا شک هرچه باشد مانع از تحقق ارکان استصحاب نیست. بالاخره به هر دلیلی، تحقق نهار بعد از استتار قرص مشکوک است. باوجود حالت سابقه یقینی و مهیا بودن سایر شرایط مانعی از جریان استصحاب وجود نخواهد داشت.
خلاصه سوال اینکه چه تفاوت بیان شده بین دو مثال را تبیین فرمایید.
استاد نجفی بستان:
بحث وضع مربوط به مفاهیم است و ارتباطی با آنچه گردید ندارد. آنچه برای اثبات جریان استصحاب در شبهات مفهومیه بیان گردید مبتنی بر معیار بودن واقع و نفس است و هیچ ارتباطی با وضع و مفاهیم ندارد. به بیان دیگر موضوع اثر شرعی نهار واقعی است. در موارد شک، موضوع اثر شرعی یعنی نهار واقعی استصحاب می شود. نهار و روز وجود خارجی است که شارع احکامی را بر آن مترتب کرده است. این وجود تا قبل از استتار قرص موجود بوده است. پس از استتار قرص و شک در بقاء نهار، همان موجود خارجی یقینی استصحاب می شود. در هر موردی که مفهوم بین متباینین یا اقل و اکثر مردد باشد، برای جریان استصحاب باید مصداق خارجی در نظر گرفته شود و استصحاب صورت گیرد. به عبارت دیگر مفهوم روز به دلیل نامعلوم بودن غایت آن، بین استتار قرص و ذهاب حمره مردداست. اما واقع و مصداق خارجی روز ثابت است و قطعا قبل از استتار قرص محقق بوده است. پس از استتار قرص، مصداق خارجی روز استصحاب می شود. بنابراین مفهوم روز با مصداق روز دارای تفاوت است. مفهوم روز آن چیزی است که بین دو غایت مردد است اما مصداق روز چیزی است که تا قبل از استتار قرص یقینا موجود بوده است. آنچه استصحاب می شود مصداق خارجی روز است.
این مطالب با مثال های اجاره و نکاح نیز قابل نقض نیست؛ زیرا در این امثله شک در واقع نیست بلکه در آنچه از ابتدا محقق شده شک وجود دارد. در این مثالها اشکال از ناحیه مفهوم است و لذا نمی توان به عنوان نقض به جریان استصحاب، مطرح نمود.
نتیجه اینکه در موارد تردید لفظ بین دو مفهوم، آنچه استصحاب می شود مفهوم نیست بلکه واقع است و موارد بیان شده از سوی مخالفین نمیتواند به عنوان مانع از جریان استصحاب محسوب شود.