مقدمه
از آنجايي که زيارت، داراي ابعاد گوناگونی است و بررسي هر یک از زواياي مختلف آن، نيازمند همايشهاي تخصصي ويژهای میباشد، در اين نشست، تنها بر ديدگاهفقهي و کلامی مذاهب اسلامي در مورد زيارت تأکيد شده است.
سخنرانی استاد پوراميني
موضوع جلسه پيرامون زيارت از منظر فقهي است و حقّ جلسه اقتضاء دارد که همه ما از بيانات آیتالله طبسي در این بحث که بحثی بسیار مهم و کليدي است، استفاده کنيم، ولی به عنوان مقدمه، عرض کنم که زيارت در واقع، اعلام وفاداري، پايبندي و التزام زائر نسبت به شخص زیارت شده است و اينجاست که زيارت جايگاه خود را پيدا ميکند.
اصل زیارت از دیدگاه فقهای مذاهب مورد وفاق است
در بحث زيارت، يک سري مطالب، جزو کليات است و يک سري از آنها نیز بحث مصداقي است. البته از ديدگاه فقهي، اين مسئله مشکل زيادی ندارد.
از جهت فقهي، اگر ادلهاي هم نسبت به زيارت قبور نباشد، نسبت به این مسئله، اصالت الاباحه جاری میشود، اما مسلماً، رواياتی وجود دارد که مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی است و نسبت به استحباب و ندب زیارت هم هيچ مشکلي نيست؛ یعنی شيعه و سني، نسبت به زيارت قبور متفق هستند. البته، فقط ديدگاه وهابيو سلفياست که درباره زيارت کردن نساء، بر خلاف اهل سنت و شیعه است.
به هر روی، ما در رابطه با این موضوع، دو عنوان داريم که يک عنوان، زيارت به نحو مطلق و يک عنوان هم، زيارت پيغمبر به نحو خاص است که در هر دو مسئله، قدر متیقن نسبت به جوازش جاي شک و ترديدی نيست. برخی تصريح دارند که زیارت قبور سنت بوده و سيره پيغمبر خدا است که ایشان خودشان به قبرستان بقيع تشريف ميبردند و در آنجا دعا ميکردند. بنابراین، نسبت به استحباب این عمل نیز، جاي هيچ ترديد و درنگی وجود ندارد.
مشکل اصلی وهابیت است
مشکلي که ما داريم آن است که يک گروه اقليت که متأسفانه دارای امکانات نفتي و سياسي است، امروز خودش را سردمدار مسلمانها در نظر ميگيرد؛ کساني که حتی در کشور خودشان یعنی در عربستان هم در اقليت هستند، ولي حاکم بر همه شدهاند و با همه امکانات رسانهاي و مالي که در اختيار دارند، ميخواهند فهم و برداشتشان را نسبت به همه مسلمانها تسري دهند و اين، یک گرفتاري است که امروز، دنیای اسلام مبتلا به آن شده است.
تحمیل اندیشه سلفیگری بر جوامع اسلامی
در واقع امروز، مشکل اين است که مسلمانها گرفتار يک زندان فکري سلفيگري شدند که انديشه خود را به دیگران تحميل ميکنند و اندیشه مقابل خود را هم مطرود ميکنند و حکم به شرک و کفر آنها ميدهند؛ و این موضوع باعث شده که بسياري از مسلمانها حتی جواز قتلشان هم صادر شود تا جایی که به راحتی دیگران را میکشند و باکي هم از این گونه اقدامات ندارند. البته، اينها پشتوانه فکري دارد و آن افراد به باطل خود ایمان پيدا کرده و اين عقيده است که بايد حل شود.
در بحث زيارت، کدام يک از اهل سنت ميگويند که ما با زيارت مخالفيم؟ آیا بزرگان اهل سنت خودشان مقام و گنبد و ضريح ندارند؟ مگر ابو حنيفه در اعظميه بغداد دارای مقام نیست؟ مگر مسلمانها به زيارت اولياي خود نميروند؟ اين همه مزاراتي که در همه بلاد مسلمين، در سوريه، مصر و عراق وجود دارد و حتی اهل سنت نیز آنها را زيارت میکنند، نشانة چیست؟
بنابراین، مشکل از اهل سنت نيست و حتی در مباني فقهي آنها هم تصريح شده که زيارت قبور مستحب است و زيارت قبر پيغمبر نیز مستحب است. اين مقدار را حتي خودشان هم قبول دارند، منتها يک زيارت خشک و ساده که گویا فرد، سر خاک پدرش رفته تا یک فاتحهای بخواند؛ اما طلب توسل را قائل نيستند و مشکل نیز همين است.
نتیجه آنکه در فقه حنفي، فقه مالکي و شافعي و در سایر مذاهب اسلامي همه تصريح دارند که زيارت مستحب است و اين مقدار مورد اتفاق است؛ اما مشکل آن مسائلی است که در کنارش وجود دارد مانند توسل، استشفاء، بوسيدن ضريح، طلب حاجت و....
ابن تيميه با این موضوع مخالفت ميکند، ولي خود تصريح ميکند که برخی ميگويد مستحب است که ديوار حجره و ضريح پيغمبر را ببوسيد. بنابراین، مشکل در اینجاست که اینها فکر خودشان را بر دیگران تحميل میکنند. يک تعبيري آقاي سيد حسن نصرالله دارد که حرف درستي است که بحث داعش با مسئله نظامي قابل حل نیست، بلکه اين موضوع یک پشتوانه فکري دارد که اول باید آن را حل کرد. اگر آن مسئله حل شود، اين مطالب و مسائل، به طور کلی حل خواهد شد.
عرض بنده اين است که وقتی ما زيارت را از ديدگاه فقهی بررسي کنيم، فقه تنها حکم را بیان میکند، ولي مشکل را برطرف نميکند. مشکل، این مسائلي است که دنباله اين امر و در حواشي اين موضوع وجود دارد که عبارت از بحث توسل، و بحث تعریف از شرک و توحيد و... است.
توجیه روایات منع از زیارت قبور توسط اهل سنت
البته در برخی از منابع اهل سنت درباره زیارت قبور روایات کمی در مذمت زیارت آمده است مانند لعن الله زوارات القبور که آنها خودشان اين روايات را پاسخ دادهاند که نهي در این کلام، نهي تحريمي نيست بلکه نهي تنزيهي است و تحليل هم آوردهاند که باعث اختلاط است که بحث اخلاقي است؛ و یا آنکه چه بسا زنها تحملشان کم باشد و آنجا به جزع و فزع مبتلا شوند و سخنی بگویند که باعث خشم خداوند گردد؛ يا گفتهاند که اصلا این روایت منسوخ است، یا با این روایت دیگر متعارض است که پيغمبر فرمودند که من قبلاً شما را از زيارت قبور منع کردم و الان ميگويم زيارت کنيد؛ که این روایت اطلاق دارد و شامل زن و مرد ميشود.
عمده در بحث زیارت، توجه به مسائل کلامی است
بنابراین، عمده در حل این مشکل، توجه به مسائل کلامی این موضوع است؛ یعنی اگر بخواهيم مسائلی مانند توسل، استشفاء و... حل شود قهراً این موضوع، به بررسی يک سري از مسائل کلامي مرتبط ميشود.
اينها تمسک به آياتی ميکنند که برخی از آنها، مربوط به بحث ما نیست مانند آياتي که مربوط به مشرکين است؛ يا تمسک به يک سري رواياتِ زوار قبور میکنند که قابل تفسير و تحليل است و قابل تسري نيست، در حالی که آنها ظاهر عبارت را میگيرند و فهمِ اشتباه خود را نیز تعمیم میدهند؛ یا به آياتي استناد میکنند که در آن، تصريح به «من دون الله» شده است؛ سوال این است که چرا آنها به آيات من دون الله تمسک ميکنند و آن را برای طلب حاجت از اولياء میآورند، در حالی که مقام اولیای الهی من دون الله و در عرض خدا نيست تا شرک باشد، بلکه جایگاه آنان، مقامي خدادادي و من اللهی است.
برداشت غلط و تعطیلی عقل عامل انحطاط اندیشه سلفی
آن چيزي که باعث شده که آنها ديگران را تکفير کنند، برداشت غلطي است که از اين آيات و روايات داشتهاند و البته، ميدان عقل را هم بستهاند تا اين نتايج به دنبال آن پدید آید.
بنابراین، نتیجه کلی این شد که در بحث فقهي، زيارت به صورت عام و خاص مطرح ميشود و همه در این بحث اتفاق نظر دارند و در اصل استحباب، اشکالی نیست بلکه مشکل مربوط به اقليتي است که اکنون داعیهدار شده است و به وسيله ترفندهاي مختلف و حمايتهاي مغرضانه سياسي، اين مسئله را زير سؤال برده است که البته، در نقد و بررسی آن هم باید به مباني کلامي برگشت، و اگر مباني کلامي مورد نقد و بررسي قرار بگيرد، نوبت به شاخهها نمیرسد. آيات و رواياتي هم که مستند آنها قرار گرفته است، بدون تحليل عقلي و استناد نظري است و در حقيقت به صورت عالمانه صورت نگرفته است و صرفا به ظواهري بسنده شده است.
سخنرانی آیتالله طبسي
به عنوان مقدمه، عرض کنم که ما در مقام بیان این مطلب نيستيم که بخواهیم اصل زيارت را اثبات کنيم که این موضوع، امری ثابت شده است. ما بيش از صد کتاب در باب مزارات داريم و حدود هزار روايات هم در ارتباط با زيارت داريم که به جزئيات زيادی مانند زيارت قبور افراد هادي و مؤمن پرداخته و اختصاص به زيارت رسول الله هم ندارد. بنابراین، اين مسئله مفروغ عنه است.
همچنین، ما در این مقام نيستيم که بخواهیم در باور خودمان، مستنداتی برای طرف مقابل بياوريم؛ زیرا مستندات ما آنقدر قوي است که اصلاً نيازي به ذکر آنها نیست؛ بلکه ما در این مقام هستيم که حجت را بر خودشان قرار بدهيم. بنابراین، اگر به روايات صحابه و غير صحاب استناد ميکنيم از اين باب است که آنها به اين مستندات اعتقاد دارند و ما نیز همان را به رخشان ميکشيم.
برخورد منفی با قبور ناشی از اندیشه جاهلیت است
نکته دوم اینکه به گمان بنده برخورد منفي آنها با قبور از همان رسوبات اعتقادی جاهلانه خودشان نشأت گرفته است که این فرد، مرده و استخوانش هم پوسيده است؛ یعنی همان حرفهاي جاهليت را با يک لباس و ادبيات ديگری مطرح کردند که از آن هم خطرناکتر است.
تفکر اموی به معنای جنگ با پیامبر است
به نظر بنده، این تفکر از همان حسّ بغض و کينه نسبت به پيامبر اکرم ناشی شده است که ريشه اينها به ابوسفيان منتهي ميشود. ابوسفيان لحظهاي که در مسئله فتح مکه دستگير شد و از او خواستند که اسلام بياورد، در ظاهر ايمان آورد!! ولی گفت که سرنوشت این بتها چه ميشود؟!
حکم بن ابي العاص بن زبير ميگويد: قسم به اين کعبه که پيغمبر اکرم ابوسفیان و نسلش را تا قيامت لعنت کرده است. همچنین، نقل ميکنند که پيغمبر خواب ديدند که بوزينهها از منبر ایشان بالا ميروند و اينها تطبيق بر بنی امیه داشتند. فلذا، بيارتباط نيست که معاويه میگوید من تا هستم کاري ميکنم که نام محمد دفن شود، در حالی که نام خود آنها دفن شده است.
نقل شده زماني که ابو ايوب انصاري، سر بر روي قبر پیامبر گذاشت، مروان حکم از يقهاش ميگيرد و - معاذ الله- به او ميگويد که او نمیشنود و اينجا یک سنگ قبر بیشتر نیست. ما هم از او توقع غير از اين نداریم؛ زیرا او از طرف پيغمبر اکرم طرد شده است. آن حضرت درباره پدر این شخص به اميرالمؤمنين دستور دادند که گوشش را بگيرید و مثل بزغاله او را بکشيد و بيرونش کنيد. لذا، اينها با پيغمبر اکرم مشکل دارند.
به عقیده امویان خلیفه از پیامبر هم بالاتر است
وقتی گروهي ميخواهند براي زيارت قبر پيغمبر اکرم بروند کسي مثل حجاج بن يوسف ثقفي بر منبر سخنراني ميکند و آنها را توبيخ ميکند که اي زيان کاران! چرا ميرويد دور چوبی ميچرخيد؟ او میگوید که حتی خليفه الله از رسول الله هم بالاتر است. البته، آنها از اول، زیارت پیامبر را نفی نکردند، بلکه در ابتدا زيارت قبور را زير سؤال بردند؛ چرا که اگر از اول اين مسئله را بیان میکردند مکر و نقشه آنها آشکار ميگردید.
بنابراین، اين یک مشکل ريشهاي است که اینها بر ضد رسول الله اعلان جنگ کردند، آنها پدر پيغمبر را کافر میدانند و مادر و عموي پيامبر و اجداد ایشان را نیز کافر میدانند و توسل به پيامبر و استغاثه به ایشان را حرام، و قسم خوردن به نام ايشان را نیز حرام، چراغ روشن کردن، جشن و عزا گرفتن را نیز حرام میدانند و آیا همه اين موارد، معنایی غير از جنگ عليه پيغمبر دارد؟
به باور امویان، پیامبر اکرم تنها یک نامهرسان بوده است
بنابراین، قبل از اينکه مسئله را به صورت فقهي بحث کنيم، بايد ريشهاي بحث کنيم که مشکل کجاست؟ باید عقيده را درست کنيد که خراب است. در تاریخ آمده که بعد از نهضت ابن وهاب، يکي از اين اعراب چوب به دست میگيرد و میگوید که چوب من از پيغمبر بالاتر است!! چرا که من با اين چوب عقرب و مار را ميکشم، ولي پيغمبر مرده است و فايدهاي ندارد. او تنها يک نامه رسان و پستچي بوده است. آنها فهمشان همين مقدار است که پيغمبر در حدّ نامه رسان بوده است. پس باید به آنها گفت که شما نه پيغمبر را شناختهايد و نه خدا را که گفتید پيغمبر تنها یک پستچي است و اکنون در حد يک مرده است که عصا از آن بالاتر است و زيارت و توسل به او معنا ندارد.
شما خدا را نشناختهايد که در وصف او گفتید خدا ايثار کرد و به بندگانش ريش داده ولي خودش از آن محروم است. او عباي قرمز هم مياندازد و دم پايي نخي ميپوشد و موي سرش هم فرفري است.
اگر داعشيها قبر صحابه پيامبر را ويران کردند، تازگی ندارد؛ زیرا آنها قبلا هم در جنگ صفين تعداد زیادی صحابه را کشتند و در خود جنگ حره، هزار صحابي را کشتند و در کربلا هم دهها تن از صحابي را کشتند؛ مگر حسين بن علی صحابي نبوده است؟ داعش از قبل بوده است و الان هم دنبالهرو آنها است.
ريشه این حرفها اين است که به اعتقاد آنها، پيغمبر اکرم مرده و پوسيده است در حالی که اهل سنت واقعی ميگويند که همه پيامبران زنده هستند و پيامبر ما بالاتر از آنهاست و حيات ایشان نیز کاملتر از دیگران است وگرنه چه امتيازي براي پيامبر ما وجود دارد؟ بنابراین، اگر مشکل درک و فهم عقلي است که آنها این مشکل را دارند که نمیتوانند مباحث عقلي را به درستی درک کنند.
ریشه مشکلات امویان و وهابیت، دشمنی با اسلام است
ریشه مشکل آنها، دشمنی با اساس اسلام و با اساس پيامبر اکرم است، نه با صحابه که اگر صحابه براي آنها حرمت داشت بودند حادثه حره را ايجاد نميکردند و اگر پيامبر برايشان مهم بود به نواميس مسلمانان تجاوز نميکردند؟
اما در ارتباط با اصل زيارت، همه مذاهب اربعه کم و بیش در این موضوع متفق هستند؛ در صفحه 263 از جلد 2 کتاب الاختيار لتعليل المختار، تأليف موصلي حنفي متوفي 599 که 150 سال قبل از تولد ابن تيمه بوده است، فصلی در باب زيارت قبر النبي در باب حج آمده است، و بحث مفصلي ميکند و حتی قبور بقيع و بحث شهدا و ديگران را هم در آنجا مطرح ميکند؛ اما وهابیت اقليتي هستند که دشمن پيغمبر هستند ولی ميخواهند به حرفهايشان مشروعيت ببخشند.
استاد پور اميني
در تایید فرمایش استاد، يکي از محققين مدينه که با وهابيها هم فکر نيست ميگفتند يک بار اینها اعلام کردند و تصميم گرفتند که گنبد رسول الله را مثل بقيه گنبدها نقرهای کنند که عملاً گم شود و آن تشخص آن از بين برود؛ یعنی آنها حتی به اين نشانه و اين علامت که گنبدي به رنگ سبز از قبل بوده باشد هم راضي نيستند. اما در کل عربستان به این موضوع اعتراض شد تا اینکه این برنامه اجرا نشد.
زیارت بزرگان اهل سنت
در ادامه مطالب خودم، چند مورد از زيارت علماي اهل سنت نقل میکنم. یکی مربوط به ابن خزيمه است که از شخصيتهاي بسيار برجسته است که کتاب توحيد نوشته و کتابش را هم تدريس ميکنند، نسبت به زيارت علي بن موسي الرضا روايتي درباره او با سندش نقل ميکنند که مقابل قبر علي بن موسي الرضا خاشع و خاضع بود و تضرع ميکرد که مایه تعجب دیگران بود.
ابن حبان هم ميگويد من هر مشکلي که يافتم در زماني که در طوس بودم ميرفتم به زيارت قبر علي بن موسي الرضا و در آنجا دعا ميکردم و مشکلم رفع ميشد. او میگفت: و هذا شيئ جرّبته مراراً، یعنی يکبار، دو بار هم نيست و بارها این موضوع، اتفاق افتاده است.
ابوعلي، شيخ حنابله هم ميگويد: من مشکلي نيافتم، که به زيارت قبر موسي بن جعفر بروم و متوسل به او شوم مگر اینکه که خدا برايم حل کرد و واقعا مشکلم برطرف شد. خطيب بغدادی اين مطلب را در صفحه 20 از جلد 1، کتابش نقل ميکند.
زیارت قبر ابوحنیفه توسط شافعی
اين مطالب نسبت به اهل بيت است و اما درباره خودشان نیز نقل شده که شافعي به نزد قبر ابو حنيفه ميرفته و زيارت او را انجام ميداده و به او متوسل ميشده است. درباره زیارت پیامبر نیز مسائلی را در کتابهایشان نقل میکنند که فردی برای توبه، به نزد قبر ایشان آمد و توبه و استغفار کرد و ایشان نیز در عالم خواب بشارت میدهد که او بخشیده شده است.
بسیاری از علمای اهل سنت، بحث زيارت پيغمبر و زيارت قبور بقيع را در کتابهاي فقهيشان به خصوص در کتاب حج ميآورند. در مضمون زيارات آنها که براي پيغمبر اکرم وجود دارد، يک سري آداب و تعابير زيبا نیز نسبت به وجود ایشان دیده میشود که وقتی به زیارت میروید، فاصله شما تا قبر، به صورت عادي و متعارف باشد که با کسي صحبت ميکنيد بعد زيارت را انجام بدهید و زماني که شما سلام ميکنيد روح به صاحب قبر باز ميگردد و پاسخ شما را ميدهد. در برخی منابع آنها آمده است که بوسيدن حجره پيغمبر و ضريح ایشان مستحب است.
رواياتي در صفحه 470 جلد 1، از کتاب فقه العبادات حنبلي آمده که زيارت قبر پيغمبر مستحب است و به چند روایت تمسک ميکند که رسول اکرم فرمودند هر کسی که قبر من را زیارت کند من شفیع او خواهم بود؛ و اين سنت از گذشته تا کنون و تا هميشه تاریخ متداول بين مسلمين بوده است.
در صفحه 181 جلد 3 از کتاب شرح فتح القدير نیز کيفيت زيارت پيغمبر را نقل ميکند که در ضمن آن زيارت، اين عبارت آمده است که يا رسول الله أتوسل بک الي الله. همچنین، در فقه عبادات حنفي در صفحه 207 از جلد 1، آمده است که اين جمله را در کيفيت زيارت ایشان نقل ميکند که السلام عليک يا شفيع الامه والسلام عليک يا سيد المرسلمين السلام عليک يا خاتم النبيين و علي اهل بيتک الطيبين الطاهرين.
همچنین، نقل شده که مالک در مدينه هميشه سواره بوده، و پياده حرکت نميکرده است. در شرح فتح القدير جلد 3، صفحه 180 آمده، وقتی از او سوال شد که چرا پياده نميشويد؟ گفته جايي که پيغمبر راه رفته است من بايد در آنجا باید ادب را رعايت کنم.
پرسش و پاسخ
چگونه ممکن است مراد از کلمه لعن الله در حديث لعن الله زوار القبور، حکم تنزيهي باشد. آیا عباراتي به اين شدت ممکن است چنين باشد؟ و آيا موردي سراغ داريد که کلمه لعن دلالت بر حکم تنزيهي داشته باشد؟
استاد: اولاً اين روایت معارض دارد که پيامبر اکرم آن را اجازه دادند و لذا، آنها میگویند: ما بايد بيايم توجيه کنيم و اگر از همه توجیهات آنها بگذريم، اصل سند آن طبق مباني خودشان مشکل دارد.
آیا به نظر حضرت استاد طبسي داعش سپاه سفياني است؟
استاد طبسي: به اعتقاد من سفياني یک شخص است که صفات و اخلاقياتش نقل شده است و اگر هم بيايد از ظهور تا سقوطش 15 ماه بيشتر طول نميکشد. اما يک وقت ميگوييم که حرکت داعش در جنايت و آدم کشي و بيرحمي، تشبیه به حرکت سفياني میکنیم که هیچ رحمی در دل آنها نيست، که این تشبیه درست است.
استاد پورامینی: حرکت داعش ادامه خط اموي و پرچم دار آنها است. به خاطر دارم زمانی که در سوريه بوديم در ابتدا که در سوريه درگيری شروع شد، آنها صریحا شعار میدادند که ما دولت اموی میخواهیم نه شیعی و نه علوی، که مقصود از علوي همان حکومت فعلي سوريه است و ابايي هم نداشتند که بگويند خط ما، خط بني اميه است و عملاً همان راه، روش و کشتار و سر بريدن را دارند.
اگر مسئله زيارت در فقه اهل تسنن روشن است، چرا فقها و علماي اربعه در مقابل وهابيت موضعگيري نميکنند؟
استاد طبسي: واقع مطلب اين است که يک سري از آنها بياطلاع هستند. در مشهد مقدس سميناري بود که من همين مسئله را براي آنها خواندم. بعد از تمام شدن جلسه، همان اهل سنت دور ما را گرفتند و چقدر تقدير کردند و از من خواستند که از آن مطلب کپي کنم و همانجا تعدادی بينشان توزيع شد. البته، بعضی هم که اهل مطالعه هستند، از ترس اوضاع حرفی نميزنند.
آقاي طبسي فرمودند که وهابيت، دشمن رسول خدا هستند، این مطلب، نسبت به سران داعش صحيح است، ولي بحث بر سر اين است که بسياري از جواناني که دوستدار پيامبر هستند، بدنه داعش را تشکيل ميدهند و سياهي لشکر وهابيت هستند. لذا، بحث اين است که ما نبايد بهانه به دستشان دهيم که جوانان اهل سنت به سمت وهابيت متمايل شوند و اينکه مقام معظم رهبري نسبت به وحدت تأکيد دارند، يکي از دلايلش اين است که افراد معتدل و جوانان ناآگاهِ اهل سنت به سمت آنها گرايش نيابند؟
استاد طبسي: فرمايش شما متين است ولي ما هيچ وقت با وهابيت وحدت نداشتهايم. وحدت و تقارب با اهل تسنن است که ما نقاط مشترک زيادی با آنها داريم اما با وهابيت هيچ وقت وحدت نداشتهايم و در دو طرف نقيضین هستیم.
امام خميني در چهار موضع درباره آنها سخنی دارند که بد نيست آنها چاپ و منتشر شود. يک فرمايش ايشان در نجف اشرف، در سال 1390بود و سه فرمايش ایشان، در ايران است که در صحيفه نور چاپ شده که ايشان ميفرمايد وهابيت، مذهب سراپا خرافاتي و ضد قرآني است و ما با چنین مذهبي که همه آن، خرافاتي و ضد قرآن است، هیچ نقطه اشتراکي نداريم. امروز، دنباله رو آنان هم همينطور است. البته، ما نيازي نميبينيم که براي یک اقليتی، اکثريت را از دست بدهيم و در همان عربستان سعودي نیز که آنها در اقليت هستند، ما نباید اکثريت اهل تسنن را در آنجا از دست بدهیم.
آيا زيارت قبور کفار ولو به منظور سياحت جائز است، و اگر مقدور است آدرس دهيد و نظر فقها چيست؟
استاد طبسي: چه دليلي دارد که سر قبر کفار برويم. ما از آنها دفاع نميکنيم و نيازي هم به این موضوع نداريم و ادعا هم نکردهايم که آنها در جهنم هستند، ولی با آنها کاری نداريم. ما طبق رواياتي که از اهل بيت رسيده، مدافع زيارت رسول اللهو ائمه طاهرين و صلحا هستیم.