بنام خدا
«پنجمین نشست میز پژوهشی علم اصول»
سخنران جلسه: استاد محمد حسین عبدی
موضوع جلسه: مبنای علم عادی نظامی در علم اصول از دیدگاه محقق شاهرودی (از تلامذه میرزای نائینی)
مورخ: 21 / 11 / 1400
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین.
تمهید
موضوع بحث پیرامون علم عادی نظامی است. این اصطلاح در کلمات حضرت آیت الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی از تلامذه برجسته محقق نایینی بسیار دیده میشود؛ البته اصطلاح علم عادی، امر جدیدی نبوده و در سابق بر این نیز مورد استفاده قرار گرفته است؛ اما ایشان بر نظامی بودن آن تاکید داشته و نظام بشر را بر این علم استوار میداند، به نحوی که عدم لحاظ علم عادی، موجب اختلال و هرج و مرج در نظام بشری شده، تنظیم امور معاد و معاش را از بین خواهد برد.
ایشان هر چه که به عنوان مصلحت نظام بشری است را قائم به این علم میداند. به همین دلیل ایشان از تعبیر علم عادی نظامی استفاده میکند.
شروع بحث
مطالب در هشت بحث مطرح میشود؛ البته فقط در حد طرح بحث است؛ زیرا مباحث پیشرفتهتری در اینجا وجود دارد، که باید در جلسات دیگری پیگیری شود.
امر اول: اولین امر به عنوان مبدا عزیمت این بحث، مطلبی است که خاتم الفقها و المجتهدین شیخ انصاری در ابتدای رسائل بیان کردند. ایشان میفرمایند «اعلم ان المکلف اذا التفت الی حکم شرعی اما ان یحصل له الشک فیه او القطع او الظن...» این تقریبا میتوان گفت یک رویکرد عالمانه هم به لحاظ مباحث نفسی و هم به لحاظ مبانی اجتهادی و هم به لحاظ حتی تطور تاریخی فقه و اصول است.
به نظر میرسد شیخ انصاری اصولشان را بر یک تثلیث بنا کردند؛ البته در مطارح به جای تثلیث به صورت ثنایی مطرح کردهاند و آخوند خراسانی هم از همین شیوه استفاده کرده است. بر این اساس مکلف وقتی به حکم شرعی توجه میکند سه حالت قطع، ظن و شک نسبت به او متصور است. برای توضیح همین عبارت جلسات متعددی نیاز است که البته اساتید و حواشی بیان فرمودهاند.
توضیح اجمالی اینکه، ایشان به جای یقین و علم از قطع استفاده کرده و متعرض وهم نشده است. از این ورود میتوان به ورود از مبادی منطق به علم اصول تعبیر کرد. از نظر متاخرین علم اصول دارای چهار مبدا است. مبدا منطقی، کلامی، لغوی، حُکمی.
گاهی به نادرستی در کنار مبادی تصوری و تصدیقی مبدا سومی به نام مبادی احکامیه مطرح میشود؛ این در حالی است که این مبدا قسیم مبادی منطقی، کلامی و لغوی است. این اشتباه به دلیل برجستگی این مبدا صورت گرفته و در کنار مبادی تصوری و تصدیقی مطرح شده است. هر یک از این مبادی بحثی مجزا دارد؛ اما در مبادی منطقی بالخصوص مورد تذکر و تصریح قرار گرفته است که یکی از مهمترین مبادی منطقی که باید لحاظ شده و مورد توجه قرار گیرد این است که بررسی شود که آیا این علم است؟ ظن است؟ شک است؟ قطع است؟ یقین است؟ استدلال است؟ نظر است؟ دلیل است؟ اماره است؟ سابقا این موارد را به عنوان مبادی منطقی مطرح و از چیستی آن بحث میکردند.
در تاریخ اصول ازعده و ذریعه و کتب علامه و... نیز در این زمینه بحثهایی وجود داشته است؛ اما در میان کتب اصولی، شیخ بهایی است که به تربیع این مبادی دست زد مبدا منطقی را در کنار بقیه آورد.
از میان مبادی منطقیه، مساله علم و ظن و شک، در رسائل خودش را نشان داد و موجب شکل گیری این تثلیث شد. به نظر میرسد تمرکز و نقطه مورد توجه محقق شاهرودی دقیقا همین مبدا است. البته در تعابیر ایشان تصریحی به این موضوع نیست؛ اما از تحلیل کاری که ایشان انجام داده میتوان این نکته را استفاده کرد که در حقیقت ایشان در مبدا منطقی علم اصول ورود کردهاند.
توجه ایشان به این نکته است که در کنار قطع وجدانی یک قطع دیگری نیز وجود دارد. به عبارت دیگر علم دیگری غیر از علم وجدانی وجود دارد جزء مبادی علم اصول بوده و عبارت است از «علم عادی نظامی». این علم را میتوان در واقع به عنوان ستون فقرات یا یکی از امور اصیله و ارکان رکینه تفکر فقهی، اجتهادی محقق شاهرودی بیان نمود. بنابراین به عقیده ایشان یکی از مبادی منطقی علم اصول، علم عادی نظامی است.
امر دوم: اصولیون در مواجهه با مبحث ظن رویکردهای متفاوتی دارند. رویکرد انفتاحیون بر اساس ظن نوعی بوده و به عنوان ظن خاص آن را معتبر میدانند. در مقابل انسدادیون بر اساس ظن شخصی و از راه حکومت یا کشف قائل به اعتبار آن هستند.
محقق شاهرودی نسبت به این موضوع رویکرد متفاوتی دارد. به عقیده ایشان اعتبار ظن به معنی امری تعبدی عند العقلا و الشارع مورد قبول نیست؛ بلکه آنچه وجود دارد عبارت است از علم عادی نظامی که مرتبه آن از ظن بالاتر است؛ هر چند به مرتبه علم وجدانی نمیرسد. این تفاوت در کل اصول و حتی در فقه ایشان نیز نمود دارد. از کلمات ایشان میتوان چنین استفاده نمود که منظوراز علم عادی نظامی اقوی الظنون نیست؛ هرچند برخی علما حجیت اقوی الظنون را پذیرفتهاند. مثلا برخی در نتیجه مقدمات دلیل انسداد مطلق ظن را حجت نداسته و رای به حجیت اقوی الظنون دادهاند.
پذیرش علم عادی نظامی از سوی ایشان مانع از انسدادی بودن و همچنین معتبر دانستن ظن خاص بر اساس مبنای انفتاحی شده است. محقق شاهرودی در مواردی تصریح دارند که انسداد با وجود علم عادی از بین رفته است. البته انسداد علم وجدانی مورد قبول است؛ اما در مقابل، باب علم عادی نظامی در کل فقه و معظم فقه باز بوده و هیچ انسدادی وجود ندارد.
امر سوم: در تاریخ حجیت امارات آراء و اقوال گوناگونی مطرح گردیده است. برخی مثل مصوبه حجیت اماره را از راه سببیت دنبال کردهاند. البته خود سببیت نیز تقریرات متفاوتی دارد. سببیت اشعری دارای چهار تقریر و سببیت اعتزالی نیز دارای یک یا دو تقریر است. برخی نیز از راه مصلحت سلوکیه سببیت را مطرح کرده که البته مصلحت سلوکیه نیز دارای تقریرهای متفاوتی است. بر اساس برخی تقریرات، مصلحت در جعل است و برخی دیگر مصلحت را در عمل به اماره میدانند.
برخی دیگر مانند محقق خراسانی با انکار جعل حکم ظاهری نسبت به مودای اماره، تنها جعل معذر و منجز را پذیرفتهاند. گروهی دیگر مانند مرحوم نایینی تتمیم کشف را مطرح کرده و در مورد امارهای مانند خبر واحد ظنی بیان داشتهاند که، شارع با اعتبار و امضای بنای عقلا، کشف خبر واحد را تتمیم کرده است.
مرحوم محقق شاهرودی که شاگرد محقق نایینی است، چنین نسبتی را به ایشان انکار میکند؛ این درحالی است که چنین نسبتی را تقریراتی مانند فوائدالاصول به محقق نائینی دادهاند.
تقریر ایشان از تتمیم کشف متفاوت است. بر اساس تقریر ایشان معنی تتمیم کشفی که نایینی فرموده تتمیم تکوین به وسیله اعتبار نیست؛ زیرا که این امری لایعقل است. تتمیم امور تکوینی به وسیله امور اعتباری ناممکن است. البته توجه به این نکته لازم است که ایشان در مورد اعتباریات به وئاء اعتبار قائل است.
تاکید ایشان بر وجود وئاء اعتبار مستقل در مورد خداوند متعال تا حدی بوده که منقول است ایشان وئاء اعتبار را پذیرفته و آقاضیاء به دلیل حکم دانستن اراده کراهت و اراده، منکر چنین وئائی بوده است. بین این دو عالم در مورد این مساله بحث صورت میگیرد و بحث آنچنان جدی است که اقا ضیاء عراقی میفرماید: بین من و تو امام زمان حَکَم باشد؛ یعنی تا این حد مساله جدی بوده است.
به عقیده ایشان وئاء اعتبار امری مجزا از عین و ذهن است. بر این اساس که امور اعتباری در وئائی غیر از امور تکوینی قرار دارند، ممکن نیست امری اعتباری، متمم امری تکوینی باشد. با توجه به این رویکرد است که ایشان انتساب مطالبی اینچنین را به محقق نائینی رد میکند. محقق شاهرودی امضای شارع نسبت به امارات را به ازدیاد تکوینی درجه معرفت اماره معنا میکند؛ به این بیان که وقتی ثقه از وجوب صلاة جمعه خبر میدهد و شارع نیز این امر را امضا نموده، تکوینا درجه کشف این اماره را در نظامات عقلایی بالا برده است. محقق شاهرودی نسبت به تکوینی بودن این امر تاکید دارند. به همین دلیل است که ایشان این موضوع را از مقوله اعتبار و تعبد صرف نمیداند.
بین اعتباریات به معنی جعلیات و علم عادی نظامی هیچ ارتباطی وجود ندارد. چنانچه بیان گردید به عقیده محقق شاهرودی امضای شارع، تاییدی تکوینی است. امضای شارع سبب زیاد شدن سکون نفس و اطمینان به خبر ثقه میشود. تبیین ایشان از ردع نیز به همین صورت است.
یکی از امتیازات محقق شاهرودی جریان نظریات و تفکرات ایشان در در تمام اصول و حتی فقه ایشان است. بر خلاف برخی اصولیون که سریان و امتدادی در تفکرات ایشان احساس نمیشود. محقق شاهرودی در کتاب حج بیان میکند که اگر کسی قائل به انسداد باشد، عنوان عالم بودن بر او صدق نمیکند و ادله رجوع به عالم و نصب عالم به عنوان ولی و ادله ولایت شامل او نمیگردد؛ زیرا چنین شخصی علم عادی نظامی را قبول ندارد؛ بلکه حتی اگر کسی قائل به انفتاح بوده و ظن خاص را نیز بپذیرد و به این مبنا وفادار باشد، به دلیل نوعی بودن ظن خاص ادله ولایت شامل او نمیشود. این مبنایی است که در تقریرات ایشان بیان شده است؛ البته باید توجه داشت که موضوع بحث جاری صرفا ارائه و شناخت مبنای محقق شاهرودی است؛ چراکه ممکن است، آفاق جدید فقه و فقاهت بتواند از این مبانی استفادههایی نماید.
بنابراین در صورت پذیرش و پایبندی به مبنای علم عادی نظامی عنوان عالم بودن صادق خواهد بود و ادلهای مثل مقبوله عمر بن حنظله و معتبره ابی خدیجه و ... شامل این فرد میشود. در غیر این صورت و عدم پذیرش علم عادی نظامی و قبول مبنای ظن خاص یا انسداد و التزام عملی به آن، نه به این صورت که صرفا در نظر انسدادی باشد اما در عمل به علم عادی نظامی پایبند باشد، این شخص مقصود محقق شاهرودی نیست، در این موارد ادلهای مانند «علما امتی» و «مجارالامور بید العلما» و روایات ولایات و مناصب و... شامل این فرد نمیشود.
وفاداری به علم در بحثهای فقهی و اصولی محقق شاهرودی مشهود است. به عنوان نمونه ایشان معتقد است، اگر کسی افقه از خود میشناسد، فتوای او معتبر نیست؛ زیرا علم عادی نظامی برای او محقق نمیشود؛ بلکه علم عادی نظامی اقتضا دارد که اگر کسی را اعلم از خود میداند لازم است با شخص افقه وارد بحث شود و در صورتی که افقه نتواند فقیه را قانع کند، مشخص میشود که فقیه واجد علم عادی بوده و افقه، فاقد آن است. فارق از صحت این کلام، روشن است که پذیرش این سخن میتواند منجر به پویش علمی و طرح مباحثات علمی گسترده گردد و محققیین بایکدیگر تضارب آراء نمایند. در این نظریه میتوان مبانی یک مدیریت پژوهشی کلان را ملاحظه کرد. بر اساس این نظریه لازم است مراکز تحقیقاتی ارتباط جدی با یکدیگر بر قرار نمایند؛ زیرا صرف تحقیق کافی نیست؛ بلکه برای تحقق علم عادی نظامی باید نسبت به آراء سایرین خصوصا مخالفین نیز تحقیق صورت گیرد. در صورتی که چنین جستجویی انجام نشود، تحقق علم عادی نظامی منتفی خواهد بود.
از این رو است که گفته شده فهمیدن درس محقق شاهرودی بسیار دشوار بوده است؛ زیرا ایشان کر و فر بسیار زیاد داشته و تا نسبت به مسالهای جازم نمیگردید، از بحث خارج نمیشد و صرفا به قیام اماره و استفاده از صناعت بسنده نمیکرد؛ بلکه صناعت ایشان بر پایه علم عادی نظامی بوده است. این رویه در فقه و اصول ایشان مشترک بوده است. این نظریه در حدود ده مورد به صورت مستقیم و مباشر دراستنباط تاثیر گذار است. بر خلاف برخی مبانی که فاقد تاثیری مباشری در استنباط بوده و حتی در فقه نیز تاثیری ندارند.
امر چهارم: بر اساس دیدگاه محقق شاهرودی، علم به دو قسم وجدانی و عادی تقسیم میشود. ایشان تحصیل علم وجدانی را نسبت به معظم فقه منسد میداند؛ اما باب تحصیل علم را در مورد علم عادی نظامی منفتح میداند. تفاوت علم عادی نظامی با علم وجدانی در این است که احتمال خلاف در علم وجدانی عقلا وجود ندارد؛ اما در مورد علم عادی نظامی، اگر چه عقلا احتمال خلاف وجود دارد؛ اما عادتا این احتمال منتفی است؛ بنابراین هرچند در علم عادی نظامی عقل احتمال خلاف میدهد؛ اما نفس انسان که در نظام عقلایی زندگی میکند و مایحتاج نظام عقلایی را ملاحظه میکند، احتمال خلاف را عادتا منتفی میداند.
تفاوت علم عادی نظامی با ظن نیز همین نکته است. برخلاف علم عادی نظامی، ظن هر چند قوی هم باشد، عادتا احتمال خلاف در مورد آن منتفی نیست.
در تعابیر ایشان گاهی به جای علم عادی نظامی، از کلمات وثوق و اطمینان استفاده شده است. به عنوان نمونه ایشان در تبیین احتمال خلاف ملغی، در مورد علم عادی چنین میفرمایند: «القطع العادی النظامی المعبر عنه بالاطمئنان الذی لا تزلزل للنفس معه و ان کان احتمال الخلاف فی لوح النفس موجودا لکنه لضعفه لا یوثر و لا یوجب التوقف علی العمل و یکون وجوده کالعدم» .
امر پنجم: حجیت و اعتبار علم عادی نظامی در اندیشه محقق شاهرودی جعلی نیست؛ بلکه ایشان به انجعالی بودن آن معتقد است. حجیت انجعالی به معنی تکوینی در مقابل حجیت جعلی به معنی تعبدی است. به عقیده ایشان هیچ گونه تعبدی در عمل به خبر واحد نیست؛ بلکه فقط انجعالی است.
مثالی که ایشان برای تبیین و توضیح مفهوم انجعالی بودن ملکیت (بر اساس آنچه در تقریرات و همچنین در بیان برخی شاگردان ایشان)، بیان میکند، درندهای است که بر طعمه مسلط شده است. در این مثال ملکیت جعل و اعتبار نشده است؛ بلکه این وضعیت، سلطه بر شیء به صورت انجعال است. به عبارت دیگر در این مورد نیازی به جعل توسط شخص دیگری نیست. همچنانکه در این موارد یک نوع غریزه وجود دارد، در مورد انسان نیز یک نوع فطرت وجود دارد. بر این اساس است که ایشان می فرمایند: علم عادی نظامی نیاز به اعتبار و امضاء شارع ندارد؛ البته مقصود از امضا، جعل و تعبد حجیت است. امضا و جعل به معنای مذکور مورد قبول نبوده و امضای شارع دارای معنای دیگری است.
به عقیده ایشان امضا به معنی ازیاد درجه علم عادی نظامی است. مراد از ردع نیز سلب الحجیه نمیباشد؛ زیرا جعل الحجیه مورد پذیرش نیست؛ بلکه عدم الردع به این معنی است که شارع علم وجدانی را برای اثبات حکم لازم ندانسته است. همچنانکه شارع در برخی ابواب مانند شهادت در مورد زنا یا در سایر ابواب فرموده شهادت باید بر اساس علم وجدانی باشد؛ زیرا فرموده: «فاشهد بمثل هذا». به همین صورت که خورشید را میبینی شهادت بده.
عدم ردع شارع در مواردی مانند خبر ثقه، ظواهر، رجوع به خبره و .... به این معنی است که در حوزه شریعت نسبت به موردی که دلیلی قائم شده، علم وجدانی را مانند باب شهادات معتبر و لازم نمیداند. بر این اساس معنی امضا شارع بیشتر شدن تکوینی درجه علم و افزایش سکون نفس و مقصود از عدم ردع نیز لازم نبودن تحصیل علم وجدانی در شریعت است.
بنابراین علم عادی نظامی دارای دو مولفه اساسی است: نخست تکوینی بودن آن است و مولفه دیگر انجعالی بودن علم عادی نظامی است. امضا کردن و ردع نکردن علم عادی نظامی به ترتیب به معنی ازدیاد درجه اطمینان و عدم اعتبار علم وجدان است.
امر ششم: ششمین امر در واقع جمعبندی پنج امر قبلی است. چنانچه بیان گردید، قطع امری وجدانی بوده و احتمال خلاف در مورد آن عقلا منتفی است و ظن نیز امری وجدانی و اعتقادی راجح است و احتمال خلاف عقلا و عادتا در مورد آن وجود دارد. محقق شاهرودی بین ایندو حالت جدیدی را تاسیس کرده و نام آن را علم عادی نظامی گذاشته است؛ البته این اصطلاح قبلا نیز استعمال شده است؛ هرچند ممکن است اصطلاح نظامی بودن، کمتر به کار رفته باشد. چنانچه بیان شد ایشان معتقد است باید روش معرفتی در مسائل استنباطی و در اجتهادی بر اساس علم عادی نظامی صورت بگیرد.
علم عادی نظامی حالتی از حالات نفس بوده و غیر از قطع و ظن میباشد و فقیه و مجتهد باید بر اساس آن عمل نماید و نباید به دنبال اعتبار تشریعی و تعبدی باشد. این علم جعلی و تشریعی نبوده؛ بلکه انجعالی و تکوینی است.
به عقیده ایشان تتمیم کشف به معنای تتمیم تعبدی و تشریعی نیز نمیتواند به محقق نائینی منسوب باشد؛ بلکه تتمیم کشف به معنی ازدیاد درجه معرفت است. چنانکه امضای امارات نیز به معنای ازدیاد معرفتی و سکون نفسی و اطمینانی است. ردع اماره نیز به معنی اعتبار علم وجدانی در مملکت شرع و عدم اعتبار علم عادی نظامی است. بر اساس همین مبنا است که ایشان انفتاحی است و انسدادیون و قائلین به ظن خاص را مصداق عالم ندانسته و ادله ولایت و مناصب را شامل ایشان نمیداند.
امر هفتم: در این امر مسائلی که محقق شاهرودی بر مبنای علم عادی نظامی استوار کرده را بیان میکنیم.
1- یکی از اسباب به وجود آوردنده علم عادی نظامی، حتی در مورد مراد جدی، ظواهر هستند.
سوالی که ممکن است در این مسئله طرح شود این است که، در صورت تعارض دو اماره با یکدیگر چه اتفاقی رخ میدهد؟ پاسخ این است که به عقیده محقق شاهرودی تعارض دو اماره به معنی تزاحم معرفتی است. به عبارت دیگر تزاحم دو اماره به معنی تقابل دو قانون و حجت در مقابل یکدیگر نیست.
بر این اساس ایشان تساقط را نیز به تساقط معرفتی معنا میکند؛ یعنی تساقط به معنی عدم تحقق علم عادی نظامی است. مثلا اگر دو روایت وجود داشته باشد که با یکدیگر تباین داشته باشند، در صورتی که دارای رابطه عام و خاص باشند، این تباین به این معنی است که تنها در «ماعدا الخاص» علم عادی نظامی محقق میشود و در مورد خاص علم عادی نظامی، چیزی دیگر است. خلاصه اینکه باید ایشان را در تمام بحث های اصولی، مستغرق در علم عادی نظامی دید.
2- تفسیر ایشان از روایات نیز بر اساس علم عادی نظامی است. بر این اساس خبر ثقه از باب علم عادی نظامی دارای حجیت است و نه به دلیل تعبد و ظن نوعی. جالبتر اینکه در رجوع به اقوال رجالیون نیز معتقدند که لازم است علم عادی نظامی حاصل شود؛ البته علم عادی در این مورد نیز حاصل میشود و به این معنا است که از اقول رجالیون علم عادی به وثاقت به دست می آید.
بیان این نکته بی فائده نیست که عقیده محقق شاهرودی نسبت به کلینی، بسیار خوش بینانه است. به عقیده وی، کلینی تشرفاتی خدمت امام زمان (عج) داشته و مرسلات کافی که با لفظ «روی» بیان گردیده، در حقیقت بیان تشرفات کلینی است.
هرچند ایشان این موضوع را با اطمینان بیان میکند؛ اما با این وجود، بررسی رجالی را برای تحصیل علم عادی، لازم میداند.
نکته جالب توجه اینکه ایشان در علم رجال نیز انفتاحی است و مبانی رجالی ایشان از باب شهادت و رجوع به خبره نیست؛ زیرا مجتهد به دلیل مفتوح الباب دانستن علم عادی نظامی، از کسی تقلید نمیکند.
3- به عقیده محقق شاهرودی، رجوع به قول لغوی نیز از جمله موارد تحصیل علم عادی نظامی است.
4- ایشان در جابریت و کاسریت نیز بر اساس علم عادی نظامی مشی نموده است؛ البته جابریت و کاسریت تعبدی که برخی قبول دارد را نمیپذیرد؛ بلکه جابریت و کاسریت به نحو تکوینی را قبول دارد. معنی جابریت ضعف سند این است که عمل مشهور به خبر ضعیف مجتهد را به عادی نظامی میرساند. اعراض نیز به معنی سلب علم عادی نظامی از خبر ثقهای است که مشهور از آن اعراض کردهاند. بر این اساس است که ایشان تصریح میکند در کاسریت و جابریت رفع و زوال وثوق و آمدن وثوق، همه تکوینی است.
اگر بخواهیم روش ایشان در استنباط را بیان نماییم، باید بگوییم ایشان به روشی تکوینی و خالی از هرگونه تعبد در فقه پژوهی معتقد است.
5- اجزا: بحث از اجزا زمانی معنا دارد که ابتدا حکمی به عنوان حکم ظاهری وجود داشته باشد و سپس بررسی شود که آیا حکم ظاهری مجزی از حکم واقعی است یا خیر؛ این در حالی است که به عقیده محقق شاهرودی، اساسا چیزی به نام اماره وجود ندارد؛ در نتیجه حکمی به عنوان حکم ظاهری نیز وجود نخواهد داشت.
بنابراین، نتیجه حاصل از مساله اجزا، امری بدون صغری خواهد بود؛ زیرا علم عادی نظامی نوعی قطع محسوب میشود. در صورتی که خطایی هم ظاهر گردد و کشف خلافی محقق شود، از باب تبدل قطع بوده و اجزا در آن بیمعنا است. به همین دلیل ایشان مسئله اجزا را بر اساس مبنای کسانی که حکم ظاهری را قبول دارند، بحث میکند.
بر همین پایه است که میتوان گفت مجتهد تغییر نظر ندارد؛ زیرا اگر مجتهد در تمام ادله مربوطه درست فحص کرده باشد(چون تمام ادله همین ادله موجود است) و به علم عادی نظامی رسیده باشد، معنایی برای تغییر نظر وجود نخواهد داشت. مثلا در عمل به یک روایت باید نسبت به سند، ظهور و حتی جهت صدور هم باید در اقوال عامه فحص صورت گیرد و علم عادی نظامی به دست آید. در صورت انجام این موارد و تحقق علم عادی، تغییر رای مجتهد معنایی ندارد.
6- ایشان به علت پذیرش علم عادی نظامی قیاس معروف «هذا ما ادی الیه ظنی و کل ما ادی الیه ظنی فهو حجت الله و حکم الله فی حقی و فی حق مقلدینی» را باطل میداند؛ زیرا بر اساس مبنای علم عادی، «ما ادی الیه ظنی» وجود ندارد. حتی رجوع مقلد به مجتهد نیز باید بر اساس علم عادی نظامی صورت گیرد. محقق شاهرودی صریحا رجوع به مجتهد به عنوان تعبد به فتوی را نفی میکند.
7- هفتمین موضوعی که بر مبنای علم عادی بنیان نهاده شده این است که، فتوای فقیهی که دیگری را اعلم از خود یا محتمل الاعلمیة میداند، این فتوی مشکوک الحجیة است؛ زیرا علم عادی نظامی برای چنین مجتهدی به وجود نمیآید. برخی شاگردان ایشان نیز این مبنا را پذیرفتهاند که با وجود اعلم برای مجتهد وثوق حاصل نمیشود؛ مگر اینکه با فقیه اعلم بحث نماید.
بر این اساس است که ایشان اجتهاد را دارای مراتب میداند. مقصود از مراتب نیز مراتب تجزی است و نه مراتب اجتهاد به صورت مطلق. به عقیده ایشان مجتهدین در مراتب و مسیری از این اجتهاد متجزی هستند تا به اجتهاد مطلق برسند. اوحدی از مجتهدین دارای اجتهاد مطلق هستند. ازایشان نقل شده که فرموده است: «میخواستیم بگوییم نایینی مجتهد مطلق است».
به همین دلیل ایشان در اجازات مینوشتند: «بلغ مرتبة من مراتب الاجتهاد» یا تعابیر دیگر.
8- به عقیده ایشان تساقط در تعارض خبرین، دارای معنی غیر از معنی معروف است.
وی تعارض خبرین را در مرحله تزاحم ملاکی عند الجعل مطرح مینماید. همچنین معنی چنین تعارضی بین دو روایت، تساقط معرفتی، به معنی عدم حصول علم عادی نظامی است.
به عبارت دیگر دو دلیل متعارض یکدیگر را نسبت به اقتضای وثوق دیگری خنثی میکنند. استدلالاتی از قبیل اینکه «حجیت روایت عقلایی است و شارع به نوعی آن را امضا نموده است؛ اما ادله اعتبار شامل دو روایت متعارض نمیشود» و دیگر استدلالات اینچنین که در این ابواب مرسوم است، بر اساس نظر ایشان مطرح نیست؛ بلکه ایشان نگاه موضوعی به مسئله معرفت دارد؛ یعنی دو روایت متعارض نمیتوانند اطمینان بخش باشند. بر این اساس ایشان مرجح را عام دانسته و مرجح یکی از دوخبر را به علم عادی نظامی میرساند. این به معنی تشخیص حجت از لاحجت یا به تعبیر دیگر ممیز دانستن مرجحات، هر چند به صورت فی الجمله است.
به عقیده ایشان «المجمع علیه لا ریب فیه» به معنی حصول علم عادی نظامی از جمع شهرت با روایت بوده و لاریب بودن نیز به دلیل حصول علم عادی است. مواجه با شهرت نیز به همین صورت است که اگر منجر به حصول علم عادی نظامی شود، فبها و الا فلا.
9- بر اساس مبنای علم عادی نظامی مجتهد لازم است تلاش نماید تا علم عادی به حکم پیدا کند و اگر بدون حصول علم عادی فتوی دهد، از نوع فتوای بدون علم خواهد بود و بر این اساس ادله لعن فتوای بلا علم، شامل چنین فتوایی میشود.
چنانچه بیان گردید در صورتی که مجتهدی، اعلم از خود میشناسد، باید به مدرک او توجه شود و حتی در صورت امکان مباحثه انجام شود. این احتمال اگر نسبت به مجتهدی که زنده نیست و حتی قدما نیز وجود داشته باشد، لازم است کلام وی مورد بررسی قرار گیرد و ادله و مدرک سخن او ملاحظه گردد. مثلا به نظر مجتهدی، در مورد شیخ طوسی احتمال اعلمیت و قوت ملکه اجتهاد وجود دارد. بر این اساس باید در هر مورد سخن او را نیز ببیند و بررسی نماید.
10- بر اساس این مبنا است که ایشان شهرت متاخرین را در مواردی از قدما بهتر میداند؛ وجه بهتر بودن شهرت متاخرین این است که متاخرین دارای دقت نظر بالایی هستند و در مواردی باید بر شهرت قدمایی مقدم شود؛ زیرا در نظام معرفتی علم عادی نظامی، لحاظ این موارد لازم است. این سخن را وحید بهبهانی و میرزای قمی مطرح کردهاند که متاخرین أدق نظراً و اکثر تاملاً بودند.
عصاره کلام محقق شاهرودی این است که العقلا یعلمون و یعملون. عقلا اول علم پیدا میکنند و سپس عمل مینمایند. بنابراین لازم است به علم دست یافت.
ایشان سخنی دارند که به نظر میرسد در تمام منظومهای که ایشان بنا کردهاند وجود دارد؛ به عقیده محقق شاهرودی در مورد علم عادی نظامی فرقی بین الزامات و التزامات و مقام کشف نیست.
آیت الله بروجردی از جمله کسانی است که به این تفکیک توجه داشته است. عقلا یک سیره و بناهایی در مقام الزامات و التزامات دارند. مثلا صیغه إفعل باید اخذ به وجوب شود؛ اما آیا این وجوب واقعا مراد متکلم بوده یا نه؟
به عقیده محقق شاهرودی، هیچ فرقی بین دو مقام نیست و علم عادی نظامی در هر دو مقام یکی است.
امر هشتم: آنچه در کلام محقق باید مورد تامل قرار گیرد این است که آیا در علم عادی نظامی بر اساس ادعای ایشان، بین مقام اکتشافات و احتجاجات تفاوتی وجود دارد یا خیر؟ به نظر میرسد(ارائه دهنده) اگر بنای عقلا را در مقام اکتشافات بپذیریم؛ اما در مقام الزامات و التزامات این چنین نیست؛ بلکه در بحث الزامات و التزامات ظن خاص معیار است.
شاید بتوان گفت سخن محقق شاهرودی یکی از توجیهات کیفیت اجتهاد عصر نصوص بوده است نه عصر حاضر؛ یعنی کسی که قصد اجتهاد در زمان ائمه (ع) داشته است، احتمال دارد که شیوه اجتهاد او به این صورت باشد؛ اما در زمان کنونی و فاصلهای طولانی از عصر معصوم، توجه به این علم عادی نظامی واقعیت خارجی ندارد.
مرحوم سید مصطفی خمینی از شاگردان محقق شاهرودی است. وی در درس اساتیدی مانند محقق شاهرودی، محقق خویی، امام خمینی و آقای حکیم در نجف، شرکت کرده و کتابی تحت عنوان دروس الاعلام نگاشتهاند. در یکی از این دروس تعبیری دارند که این تعبیر به مبنای محقق شاهرودی ارتباط دارد.
می فرماید: «و لعمری انه ما کان یرید من هذه المطالب امرا جدیا، و الا لما کان یقتدر علی الافتاء الا فی مسائل نادره جدا. فیعلم من رسالته العملیه ان ارتکازه و طینته علی خلاف مقالته. و انه یعمل بالظن فضلا عن متراکم منه و علی القطع و العلم» .
البته این احتمال وجود دارد که ایشان نسبت به امارات از این مبنا استفاده کردهاند و بر این اساس عمل نمودهاند؛ اما در اصول عملیه چنین نبوده و این منافاتی با مقاله ایشان ندارد.
فتحصل: اندیشه محقق شاهرودی به این صورت است که:«علم ان المکلف اذا التفت الی حکم شرعی اما ان یحصل له العلم الوجدانی او العلم العادی او الظن او الشک».