«ششمین نشست علمی میز پژوهشی علم اصول»
ارائه دهنده: استاد احمد مبلغی
موضوع: سنخشناسی نقدهای امام خمینی به محقق نائینی
دبیر علمی: حجت الاسلام و المسلمین جواد شفیعی
تاریخ: 16 / 03 / 1401
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین.
مقدمه
عنوان بحث سنخ شناسی نقدهای امام خمینی به محقق نائینی است. میرزای نائینی از اعلام است و این نکته را میتوان از تعابیر امام خمینی نسبت به محقق نائینی به دست آورد. به کار بردن تعابیری از قبیل: اعلام، بزرگان و محققین درکنار توجه امام خمینی به نظریات محقق نائینی، خود نشان از رتبه والای میرزای نائینی و اهمیت نظرات وی دارد و مبین برخورداری اندیشه وی از شاخصه فراگیری، پیشرفت، توسعه و منطق است. بنابراین اصرار امام خمینی در طرح نظریات محقق نائینی با استفاده از القاب و الفاظی اینچنین، خود حکایت از جایگاه فکری والا و اندیشه اصولی و فقهی شگرف محقق نائینی دارد.
نقدهای بسیاری از سوی دیگر اصولیون نیز نسبت به نظریات محقق نائینی مطرح گردیده است. اصولیونی نظیر محقق عراقی، محقق خویی، شهید صدر و... نقدهایی نسبت به نظریات محقق نائینی مطرح نمودهاند و این امری طبیعی است؛ چراکه یک اصولی به دنبال اجتهاد و رسیدن به دیدگاه مستدل و قانع کنندهای است که نیل به این مهم، بحثهای اصولی را نوعا از نقد و بررسی خالی نخواهد گذاشت.
مرحوم امام خمینی نقدهای بسیاری را در بحثهای مختلف به محقق نائینی متوجه کرده است. این نقدها بیشتر در دروس خارج مورد بحث و بررسی قرار میگیرد؛ اما هدف و موضوع این جلسه شناسایی سنخ نقدهای مطروحه از سوی امام خمینی است. البته بیان امثله برای تبیین بهتر مطالب گریز ناپذیر خواهد بود.
ضرورت و فوائد سنخ شناسی
سنخ شناسی در واقع نقدشناسی است. بررسی سنخ نقدها در حصول شناختی بهتر از اندیشه منقود علیه و حتی مدرسه و مکتب وی بسیار مؤثر است. همچنان که نسبت به دریافت درکی بهتر از تفکر و مدرسه ناقد نیز تاثیر گذار خواهد بود. از جمله خلاءهایی که در مواجه با آراء اصولیون وجود دارد، عدم توجه به علل و اسباب زیربنایی و تاثیر گذار در تولید یک نظریه است. توجه به مکتب و مدرسه مؤثر در اندیشه یک اصولی از جمله این موارد است که در تولید یک نظریه نقشی تاثیر گذار ایفا میکند و بررسی آن از این منظر بسیار مهم است.
البته همه اصولیون دارای مکتب و مدرسه نبوده و برخی از آنها به نوعی مقلد دیگران محسوب میشوند؛ اما در کنار این اصولیون که فاقد مکتب اصولیاند، شخصیتهای بزرگی وجود دارند که دارای مکتب یا شبه مکتب هستند. بررسی یک مکتب از این جهت نیز حائز اهمیت است که شناخت یک مکتب، شناخت دستگاه اندیشه و تفکر شخصیتهای متاثر از مکتب را به دنبال خواهد داشت.
همچنین مقایسه بین مکاتب و مدارس مختلف و انتخاب مکتبی مقویتر از رهگذر شناخت مکاتب میگذرد و یکی از راههای شناخت مکاتب و مدارس مختلف، بررسی سنخ نقدهایی است که از سوی اندیشمندان یک مکتب، در نقد مکتبی دیگر بیان میگردد؛ البته باید دقت داشت که انتخاب یک مکتب به معنی پذیرش تمام نظریات صاحبان آن مکتب نیست؛ بلکه ممکن است صاحبان نظران یک مکتب را بر اساس مبانی پذیرفته شده در همان مکتب مورد انتقاد قرار داد.
بنابراین، انتخاب مکتب در چگونگی شیوه تفکر و تولید نظریه اصولی، بسیار مؤثر بوده و دسترسی به ایراد نقد نسبت دیگر مکاتب و انظار را آسان کرده و اساسا دستیابی به اجتهاد را سرعت میبخشد؛ البته ضمن توجه به اهمیت و ضرورت مکتب شناسی و فوائد مترتب بر آن، باید توجه داشت که دستیابی به آن بسیار دشوار و صعب بوده و چنانچه بیان گردید یکی از راههای شناخت یک مکتب، شناخت سنخ نقدهای مطروحه از سوی صاحبنظران آن مکتب به دیگر مکاتب است. از آنجا که بررسی سنخ نقدها با وجود اهمیت آن، کمتر مورد توجه قرار گرفته، موضوعی جدید و حرکت نوی است که نسبت به نقدهای مطروحه از سوی بسیاری از اعلام و صاحبنظران قابل پیگیری است. به عنوان نمونه میتوان به سنخ شناسی نقدهای محقق عراقی به محقق نائینی، نقدهای محقق نائینی به آخوند و... اشاره کرد.
به نظر میرسد که حوزه علمیه در آینده به این موضوع گرایش بیشتری پیدا کرده و به سوی نقدهای مبتنی بر مکتب حرکت خواهد کرد.
تقسیم نقدهای امام خمینی به سه سنخ
نقدهای امام خمینی به محقق نائینی را میتوان به سه سنخ تقسیم کرد:
1- نقدهایی که برخاسته از دیدگاه امام خمینی نسبت به اعتبارات عقلا است. این سنخ دارای جنبههای مختلف و مصادیق زیادی است. بسیاری از نقدهای امام خمینی به محقق نائینی در این قسم قرار میگیرد. اگر نظریه اعتباریات ایشان پذیرفته شود، نقدهایی که از این خواستگاه مطرح گردیده نیز باید پذیرفته شود.
2- دسته دوم نقدها، از سنخ عدم دقت در به کارگیری اصطلاحات فلسفی است. شکی نیست که امام یک فیلسوف اصولی است و تبحر ایشان در این زمینه قابل مقایسه با سایر محققین نیست. این نکته در مورد علامه طباطبایی نیز وجود دارد. بدیهی است که اگر تعریفی از یک اصطلاح فلسفی مطرح و بر اساس آن رأیی استوار گردد، در صورت خدشهدار شدن آن تعریف، استنتاج حاصل از آن نیز مخدوش خواهد بود.
3- دسته دیگر از نقدهای امام خمینی از سنخ نقدهای رایجی است که اصولیون نسبت به دیدگاههای مختلف با ارائه تحلیلهای متفاوت به نقد نظریات و تحلیلات یکدیگر میپردازند.
در این جلسه تنها به بررسی سرفصلهایی از سنخ نخست پرداخته خواهد شد و تفصیل و بررسی سایر اقسام به جلسات دیگر موکول میگردد.
سنخ اول
بررسی و شناخت نظریه امام خمینی در اعتبارات عقلا بسیار ضروری است و باید در دستور کار حوزه علمیه قرار گیرد. بهتر این است که در کنار پرداختن به سخنان و کلام ایشان در دروس خارج، نظریات ایشان از جمله اعتبارات عقلا نیز مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا مکتب ایشان نیز شناخته شود.
شناخت نظریه و اندیشه از این نظر نیز حائز اهمیت است که در مسائل مختلف میتوان رایحه یک نظریه و تفکر را استشمام نمود و مبنای یک بنا را آسانتر به دست آورد. همچنین شناخت نظریه کمک میکند، مواردی که صاحب نظریه از مبنای خود فاصله گرفته نیز مشخص شود و مورد نقد قرار گیرد. متاسفانه بحثی مستقل و مستوفی در مورد اعتبارات عقلا صورت نگرفته است؛ این در حالی است که شناخت و تدقیق در نظریه اعتبارات و بحث و بررسی پیرامون آن فهم و آگاهی اصولی بخشیده و راه را کوتاه کرده و اصولی را در مسیر تولید انبوه قرار میدهد.
این نظریه در چند محور مورد بررسی قرار میگیرد و از نقدهای امام خمینی به محقق نائینی مثالهایی بیان میگردد.
محور اول
امام خمینی اعتبارات عقلا را تا سر حد مصدر اصولی ارتقا میدهد. مصادر فقهی عبارتند از کتاب، سنت، عقل و اجماع. اعتبارات عقلا در فقه به عنوان مصدر جایی ندارد. هر چند سیره به مثابه دلیل مورد استفاده قرار گرفته و به آن استناد میشود؛ اما ذیل سنت قرار میگیرد. در اندیشه امام میتوان بر اساس سیاقی که در مطالب ایشان وجود دارد به مصدر اصولی بودن اعتبارات عقلا پی برد؛ البته منبع و مصدر بودن اعتبارات عقلا به معنای عدم نیاز به امضاء شارع نیست؛ اما باید توجه داشت که تعریف ایشان از امضاء متفاوت است.
علامه طباطبایی نیز همین مطالب را با بیانی روانتر از امام خمینی بیان فرموده است: «علم الأصول هو العلم الباحث عن القواعد المقررة عند العقلاء لاستنباط الأحكام» . امام خمینی نیز دارای کلامی است که از آن این معنا به دست میآید. ایشان میفرماید: «أكثر مدارك هذه المسائل موجود في الذكر الحكيم و الروايات المأثورة و المرتكزات الفطرية العرفية العقلائية» . در این عبارت ارتکازات فطری و عرفی عقلا، در کنار و در عداد کتاب و سنت قرار گرفته و اجماع به عنوان یک منبع و مصدر ذکر نگردیده است.
بنابراین محور نخست عبارت است از اینکه امام خمینی ارتکازات و بنائات عقلایی را ارتقا داده و به حدی رسانده است که گویی به چشم یک منبع و مصدر به آن نظر دارد؛ اما از این ادبیات در کلام نائینی اثری نیست. تعامل محقق نائینی با سیره در فقه و اصول یکسان است. هرچند ایشان به سیره عقلا بسیار رجوع میکند؛ اما ادبیات و نگاه و تعامل وی با سیره عقلا در فقه و اصول یکسان است.
آثار نگاه مصدرگونه به ارتکازات و سیره عقلا
1- ارجاع ادله به سیره عقلا یکی از نتایج منبعث از نگاه مصدر گونه به سیره عقلا است؛ از آنجایی که در اندیشه امام خمینی سیره عقلا یکی از منابع به شمار میرود، در بسیاری موارد، سایر دلایل را به سیره عقلا ارجاع میدهد. رویکرد امام خمینی به سیره عقلا ارجاعی است.
این نوع تعامل با سیره عقلا در اصول محقق نائینی مشاهده نمیشود. مثلا امام خمینی در عبارتی ابتدا کلام محقق نائینی را طرح وسپس نقدی را متوجه ایشان نموده که این نقد از خواستگاه مصدریت سیره عقلا برخاسته است. «أمّا ما أفاده رحمه اللَّه في المقام: بعد اعترافه -بأنّه من المحتمل قريبا رجوع سيرة المسلمين في الأمور الغير التوقيفيّة التي كانت تنالها يد العرف و العقلاء قبل الشارع، إلى طريقة العقلاء- بأنّ ذلك لا يضرّ بالاستدلال بها، لكشفها عن رضا الشارع كما تكشف عنه طريقة العقلاء، غاية الأمر أنّه في مورد اجتماعهما يكونان من قبيل تعدّد الدليل على أمر واحد، فتكون سيرة المسلمين من جملة الأدلّة، كما تكون طريقة العقلاء كذلك.
ففيه ما لا يخفى، فإن سيرة المسلمين إذا رجعت إلى طريقة العقلاء لا تكون دليلا مستقلا، بل الدليل هو طريقة العقلاء فقط، و إنّما تصير سيرة المسلمين دليلا لو قامت بما أنّهم مسلمون، لا بما أنّهم عقلاء كما في المقام. و بالجملة: لا تنعقد سيرة المسلمين بما هم مسلمون مع رجوعها إلى طريقة العقلاء، فلا معنى لكونها دليلا كاشفا في مقابلها، و هذا واضح.»
در این عبارت امامخمینی رجوع به سیره مسلمین در جایی که بازگشت آن به سیره عقلا باشد را دلیل مستقلی ندانسته و تنها سیره عقلا را به عنوان دلیلی مستقل میپذیرد. نفی اعتبار دلیلیت سیره مسلمین از سوی امام خمینی بدان جهت است که سیره عقلا را درجایگاه برتر، فراتر، فعالتر، اساسیتر و به تعبیری از جمله منابع اصولی میداند و بر این اساس هر دلیلی که به نوعی ذیل سیره و ارتکاز عقلا قرار گیرد را دلیلی مستقل به شمار نمیآورد؛ حتی ایشان روایاتی که در حوزه سیره عقلا است را ارشادی میداند .
2- دیگر اندیشهای که از مبنای مصدریت ارتکازت عقلایی برمیخیزد، مسئله امضاء شارع است. امام خمینی از آن رهگذر که دیدگاهی مصدرگونه به ارتکازات عقلایی دارد، نظریاتی را پیرامون مسئله امضاء شارع مطرح میکند که این نظریات و مطالب در اندیشه محقق نائینی وجود ندارد. این موارد در تاسیس اصول و قواعد اصولی و فقهی دارای ثمره عملی است. در ادامه به بررسی نظریات امام خمینی پیرامون امضاء شارع، که منبعث از نگاه مصدرگونه به سیره عقلا است خواهیم پرداخت:
• لزوم یا عدم لزوم تصریح به امضاء از سوی شارع: بحث پیرامون لزوم یا عدم لزوم تصریح شارع برای حکم کردن به امضاء ارتکازات و سیرههای عقلایی است. محقق نائینی در معاملات به لزوم تصریح شارع، متمایل شده و امام خمینی لزوم تصریح را نفی میکند: «ثمّ إنّ هاهنا كلاما من بعض أعاظم العصر رحمه اللَّه- على ما في تقريرات بحثه-: و هو أنّه لا يحتاج في اعتبار الطريقة العقلائيّة إلى إمضاء صاحب الشرع لها و التصريح باعتبارها، بل يكفي عدم الردع عنها، فإنّ عدم الردع عنها مع التمكن منه، يلازم الرضا بها و إن لم يصرّح بالإمضاء. نعم، لا يبعد الحاجة إلى الإمضاء في باب المعاملات، لأنّها من الأمور الاعتباريّة التي يتوقّف صحتها على اعتبارها، و لو كان المعتبر غير الشارع فلا بدّ من إمضاء ذلك و لو بالعموم و الإطلاق.... و فيه: أنّ احتياج المعاملات إلى التصريح بالإمضاء- لكونها من الأمور الاعتباريّة- ممنوع، فإنّ اعتباريّتها لا تلازم احتياجها إليه، فنفس عدم ردع الشارع يكفي في صحّتها و نفوذها ...» . دقت در این عبارت و عبارات مشابه، به خوبی نشان میدهد که امضاء شارع در اندیشه امام خمینی منوط به تصریح از طرف شارع نیست و چنانکه بیان گردید این اندیشه نیز برخاسته از نگاه مصدر گونه امام خمینی به ارتکازات عقلایی است.
• معنی و ماهیت امضاء شارع: دیگر اندیشهای که بر اساس نگاه مصدر گونه در مورد مسئله امضاء شارع وجود دارد این است که آیا امضاء به معنی جعل حکم است؟ این بحث در کلام بسیاری از اصولیون وجود دارد که در واقع امضاء شارع نوعی جعل حکم است. امام خمینی در این زمینه میفرماید: «أنّه ليس في باب الأمارات و الطرق العقلائيّة الإمضائيّة غالبا حكم مجعول أصلا، لا الحجّية، و لا الوسطيّة في الإثبات، و لا الحكم التكليفي التعبّدي، كما قد عرفت سابقا و ليس معنى الإمضاء هو إنشاء حكم إمضائي، بل الشارع لم يتصرّف في الطرق العقلائيّة...» بر اساس این عبارت میتوان دریافت که امام خمینی امضاء به معنی جعل حکم را نیز نوعی تصرف در امر عقلا دانسته و به همین دلیل با این تفسیر از امضاء مخالفت کرده است. گویی امضاء در اندیشه امام خمینی به معنی نوعی پذیرش است؛ مانند پذیرشی که از جانب شارع نسبت به قواعد محاورهای وجود دارد و شارع زبان و رویه جدیدی تاسیس ننموده بلکه قواعد عقلایی حاکم بر محاورات را پذیرفته است.
• لزوم یا عدم لزوم احراز عدم الردع: امام خمینی برای تایید یک سیره از سوی شارع احراز عدم ردع را لازم نمیداند؛ بلکه صرف عدم وصول ردعی از جانب شارع، برای تایید سیره کافی است. بر این اساس احتمال وجود ردع نیز به تایید و امضاء شارع ضرری وارد نمیکند. دیگر اصولیون در این زمینه نظرات متفاوتی دارند و برخی احراز عدم ردع را لازم میدانند. بنابر نظریه امام خمینی، وجود یک سیره بین عقلا و عدم وصول ردعی از جانب شارع، برای حکم به مورد تایید بودن آن سیره در نظر شارع کافی است.
3- تبعیت: از جمله آثار نگاه مصدرگونه به سیره عقلا موضوع تبعیت است. این مسئله بیشتر یک بحث روشی است. شاید بتوان گفت تعداد نقدهای امام خمینی به محقق نائینی در این زمینه بیشتر از موارد قبل است. توجه به این موضوع نسبت به روشنتر شدن تمایزگذاری بین مکتب امام خمینی و محقق نائینی حائز اهمیت است.
امام خمینی بر اساس این اندیشه بیان میدارد، رجوع به سیره عقلا باید با تبعیت همراه بوده و خالی از تحمیل هر امری به سیره باشد. رجوع به سیره باید به دور از نگاههای مغلوط و مشوش و به گونهای باشد که بتوان سیره مورد نظر را به صورت صحیح تفسیر نمود؛ بدون اینکه امری به آن اضافه و تحمیل نمود. این نوع مواجهه با سیره عقلا را میتوان تبعیت نامید.
امام خمینی بر اساس همین دیدگاه، نظرات محقق نائینی را مورد انتقاد قرار میدهد. توجه به این بخش از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و بسیار مغتنم است که مورد تدقیق و بررسی قرار گیرد؛ زیرا در تمایز گذاری بین دو مکتب مورد نظر، بسیار اثرگذار است.
در عبارت امام خمینی میفرماید: «ودعوى أن العناوين الاعتبارية التي يمكن أن يكون اعتبارها في محيط الشرع غير ما هي عليه في محيط العرف إذا وقعت في لسان الشرع تحمل على الشرعي ضعيفه جدا» . به عقیده ایشان ارتکازات عقلا همان گونه که در سیره عقلا وجود دارد، به همان شکل در شرع مورد امضاء قرار گرفته و اینگونه نیست که ورود ارتکازات عقلایی در شریعت موجب رنگ باختن و دگرگونی آن شود. امام خمینی از تغییر و دگرگونی ارتکازات عقلا در ورود به شریعت به عنوان تفکری ضعیف یاد میکند؛ این در حالی است که کسانی مانند محقق نائینی این اندیشه را پذیرفتهاند. به عنوان نمونه محقق نائینی در مورد آیه شریفه «لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل» تفسیری ارائه نموده است که مورد انتقاد امام خمینی قرار گرفته و این انتقاد از خواستگاه مبنای لزوم تبعیت از سیره و عرف برخاسته است؛ چراکه تبعیت محقق نائینی از عرف و سیره با تحمیل و اضافه کردن مواردی به عرف و سیره همراه است.
همچنین امام خمینی نسبت به تحمیل نکردن هر امری به عرف و لزوم اخذ مطالب عرفی به همان صورت و شکل عرفی آن، میفرمایند: «واللازم في أمثال المقامات النظر إلى سوق العقلاء وعملهم وبنائهم، لا النظر إلى القواعد العقلية أو العربية وتحميلها على العقلاء» . به عقیده امام خمینی هرچند محقق نائینی نیز از جمله مدعیان رجوع به عقلا است؛ اما در رجوع به سیره عقلا از روشی استفاده میکند که منتهی به تحمیل امری به عقلا میگردد.
بنابراین همچنانکه اندیشه نخست مبنی بر تغییر سیره و ارتکاز عقلا هنگام ورود در شریعت صحیح نیست؛ چنانچه اندیشه دوم که متضمن تحمیل بر سیره عقلا است نیز مورد پذیرش امام خمینی قرار نگرفته و مبتلا به اشکالاتی است.
امام خمینی بر این اساس، تتمیم کشف که از جمله نظریات پذیرفته شده از سوی محقق نائینی است را حاصل رجوع به سیره عقلا و تحمیل به عقلا عنوان میکند. ایشان در نقد کلام محقق نائینی چنین میفرمایند: «التزام جعل المؤدّى منزلة الواقع تارة و التزام تتميم الكشف و جعل الشارع الظنّ علما في مقام الشارعيّة و إعطاء مقام الإحراز و الطريقيّة له أخرى إنّها كلمات خطابيّة لا أساس لها. و العجب أنّ بعض المشايخ المعاصرين- على ما في تقريرات بحثه - قد اعترف كرارا بأنّه ليس للشارع في تلك الطرق العقلائيّة تأسيس أصلا، و في المقام قد أسّس بنيانا رفيعا في عالم التصوّر يحتاج إلى أدلة محكمة، مع خلوّ الأخبار و الآثار عن شائبتها فضلا عن الدلالة» . به نظر امام خمینی اگرچه از سوی محقق نائینی مبنای رجوع به عقلا مورد پذیرش قرار گرفته و او خود را در سلک کسانی قرار داده که به سیره عقلا توجه دارند؛ اما در واقع امری را به عقلا تحمیل کرده است. به عبارت دیگر محقق نائینی در ظاهر به عقلا رجوع میکند اما در واقع امری را به عقلا تحمیل مینماید.