نشست هجدهم گروه فقه پزشکی مرکز فقهی ائمه اطهار علیه السلام
موضوع: نظام مسائل فقه روان شناسی
ارائه دهنده: حجت الاسلام والمسلمین دکتر مسعود آذربایجانی عضو هیأت علمی و استادیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
دبیر علمی: حجت الاسلام والمسلمین حامد میرزاخان مدیر کارگروه فقه روان شناسی مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام
چهارشنبه 20 دی ماه سال 1402 ساعت 18
ارائه دهنده:
محور اول: از منظر روانشناسی رفتارهای دینی اخلاقیات و احوالیات دینی تحربیات دینی مناسک دینی را بررسی میکند. از طرف دیگر دین میتواند ر روانشناسی تأثیر بگذارد. روانشناسی دینی پارادایم های متعدد میتوانیم داشته باشیم. خواستگاه دین باشد از منظر دین به روانشناسی بنگریم. در این 5 ساله گذشته بیش از بیست سی کتاب به زبان انگلیسی تحت عنوان اسلامیک سایکولوژی داریم. نه تنها در ایران بلکه در دنیا این شناخته شده است.
منظور ما یکی از علوم اسلامی است که با علوم تجربی دارد رفتارهای انسان را بررسی میکند. مثل رفتار و گفتار و رفلکسهای ما. فرآیند های روانی هم افکار و اندیشه ها و قضاوت های ما انگیزشهای ما نیت های ما. ابعاد غیر مشهود ما هم میتواند جزء موضوع بررسی روانشناسی باشد.
تعریف روانشناسی مطالعه علمی رفتارهای روانی هست. تعریف فقه علم به احکام شرعی فرعی بر اساس ادله تفصیلی. اگر این را دنبال کنیم دانش فقه است که پیشینه هزارساله دارد. همه احکامی که وظایف مکلف را بررسی میکند در بر دارد. مراد ما از فقه و روانشناسی را از سه جهت موضوع و روش و هدف بررسی میکنم. موضوع فقه افعال مکلفین است. معمولاً البته چون ما مکلف بالغ و عاقل را بررسی میکنیم سراغ افعال ارادی و اختیاری انسان است. و افعال صبی تبعی است که ضمان میآورد یا نه.
در روانشناسی رفتارها و فرآیندهای روانی. رابطه از یک جهت عام و خاص من وجه است. در روانشناسی به فرآیندهای روانی میپردازیم که در فقه نیست. در فقه افعال ارادی است در روانشناسی غیر ارادی. از جهت دیگر فقه اعم از روانشناسی است از جهتی که رفتارهایی که بررسی میشود مورد نظر روانشناسی نیست.
مراد ما از روانشناسی افعال و فرآیندهای روانی است که مساوی با نفس نیست.
محور دوم مقایسه در مورد روش است که در فقه روش ما نقلی است که از منابع نقلی که عمده قرآن و روایات است. بیشترین سهم مربوط به روایات است. پس منابع ما نقلی است که فرآیند آن به صورت اجتهادی است. در مورد روانشناسی روش کاملاً تجربی است. امروزه هم روشهای کمی و کیفی و ترکیبی وجود دارد یک فرضیه داریم سراغ پدیده های بیرونی میرویم که ایا این تأیید میشود یا نه. در مورد هدف در فقه رضای خداوند و قرب به خداوند است و سعادت اخروی است با اعمال فقهی که انجام میدهد. اما در روانشناسی هدف تبیین و پیش بینی رفتار است که به سازگاری رفتاری برسیم. سلامت روانی و سازگاری در طول آن سعادت اخروی میتواند قرار بگیرد.
ما میتوانیم به عنوان فقه روانشناسی موضوع داشته باشیم چون با افعال مکلفین سر و کار داریم. پرسش تبار شناسی فقه روانشناسی کجاست. به صورت حدس تقریبی میتوانیم بگوییم برخی از کتب فقهی میتوانیم مسائل بیشتری در زیمنه مسائل فقه روانشناسی استخراج کنیم. کتاب نکاح مسائل بیشتری دارد. یا کتب فقهی که تحت عنوان فقه اخلاق یا تربیت نوشته شده است از کتاب سبزواری تا کتای آقای اعرافی.
این دو دسته که ذکر کردیم کاملاً روشن است علاوه بر آن بخواهیم نگاه را عام تر بگیریم در مسائل فقه روانشناسی که مبادی را هم بگیرد دو دسته را میتوانیم به پیشینه یا تبارشناسی اضافه کنیم. یکی منابع اخلاقی است از تهذیب الاخلاق .. تا جامع السعادات و معراج السعاده نراقی کتابهای احلاقی هستند که مباحث نفسی آن که نفس را بشناسیم و نگاه به آن را تصحیح کنیم یا صفات اخلاقی که بحث میشود در نظریه های شخصیت بررسی میشود این ها عرصه مشترک دارند. یکی از کتابهای خوب در این زمینه کتاب حسن زاده املی صرف العیون فی شرح ... است. ساختار نظام مسائل فقه روانشناسی بحث اصلی ماست.
محورها را عرض میکنم و مثالهای برای هرکدام میزنیم. اولین بخش ساختار آن مبانی مسائل فقه روانشناسی است. یک سری گزاره هایی به عنوان پیش فرض باید بحث شود. مثلاً نسبت روانشناسی غربی و اسلام چیست؟ ایا جایز است استفاده از آنها؟ آیا اینها از علومی هستند که جایز است از انها استفاده کردن یا جایز نیست. تفصیلش را در بحثهای دیگر میبنیم. پرسش دیگر تبیین ماهیت روانشناسی اسلامی. باید یک تصویری از روانشناسی اسلامی داشته باشیم که میخواهیم نگاه نقلی بکنیم یا تجربی. یک تصویر روشن از نظام معرفتی نظام روانشناسی باید داشته باشیم. مبانی هستی شناسی و ارزش شناسی باید روشن شود که ببنیم در چهارچوب داریم صحبت میکنیم یا نه. در چه دامنه ای میتوانیم بحث را مطرح کنیم. بحث بعدی فرآیند مشاوره اسلامی. در قم ده ها مرکز مشاوره اسلامی داریم نزدیک 80 درصد آن همان نظام غربی است مراجعه میآید یک هزینه میگیرند یک تکنیک هایی به کار میبرند که غربی است. اکثر آنها غربی است سی وی تی اکت و ... را دارند استفاده میکنند. طبیب دوار بطبه در اینجا هم داریم. آنکه میگویند در طبابت نباید پول گرفت در اینجا هست یا نه. بحث دیگر اعتبار تحربه و دلایل تجربه است. اگر قائل باشیم که روانشناس اسلامی از تجربه استفاده میکند حد و حدود دلالت این اعتبار تا کجاست. ظنونی که از این دو طرف استفاده میشود تا چقدر است. بخش دوم اصول فقه روانشناسی است. همانطور که امروزه یکسری اصول عام داریم مثل اصول الفاظ یک بخشی از آنها میتواند به صورت عام در فقه روانشناسی هم استفاده شود مثل مباحث الفاظ. ولی آیا میتوانیم بگوییم اصول فقه روانشناسی خاص است همانطور که میگویند اصول فقه اخلاق خاص است
ایا همان منجزیت و معذیرت که در فقه است در اینجا هم هست یا بخشی از.. یا بگوییم هر دو هست برخی موارد تتمیم کشف نیاز داریم و برخی معذریت است. ما واسطه را به عنوان فرد ثقه عرض کنیم. اگر خدمت امام بررسیم و بگوییم برای افسردگی چکار باید بکنیم اگر دستوری دهند ایا این برای ما حجت است. این میشود تتمیم کشف. در برخی احادیثی که حکایت از واقع دارد گویا از خود معصوم شنیدیک و این برای ما حجیت دارد. جایگاه فقه در روانشناسی. اگر بحث تجربه که یکی از شعبات عقل تجربی است بگوی
هندسه معرفت دینی از استاد جوادی آملی که عقل را چهار مرحله میکند. جایگاه عقل باید در اینجا روشن شود. جایگاه بنای عقلا باید در اینجا روشن شود. در ازدواج میگوییم باید تسهیل شود یک روش عقلایی مشاوره پیش از ازدواج است که میزان طلاق را طبق ادله تجربی کاهش میدهد. آیا فقه میتواند ما را محکم کند که حتماً این کار را انجام دهیم. مصادیق و موارد مشاوره ای که ائمه معصومین به عنوان حجتها جمع اوری و استقصا کنیم و از آنها روش در بیاوریم. در قرآن هم موارد محدودی وجود دارد.
حدیثی داریم که نقل شده از نبی اسلام که میفرمایند سلو قرباتکم و لاتجاوروکم... با خویشانتان اقربا صله رحم داشته باشید ولی همسایه نشوید. فرض کنید این خبر واحد است در نهج الفصاحه آمده است. ایا به عنوان یک دلیل معتبر میتوانیم این را مبنای مباحث خانوادگی قرار دهیم. یا از جهات مختلف قابل مناقشه است.
بخش سوم اکتشاف و استنباط قواعد فقهی که میتواند کمک کند. برخی به چند صد قاعده رسانده اند که در معاملات استفاده میکنند که واسطه بین اتصول و مسائل فقهی است. آیا میتوانیم قاعده خاص روانشناسی داشته باشیم. یکی مثلاً قاعده تعمیم عسر و حرج به ابعاد روحی و روانی است. آنچه که فقها در بحث اعصار یا حرج استفاده میکند موارد جسمی و عادی است. مثال فرض کنید طبق فقه ما طلاق به دست مرد است. یک آقایی به خانم دیگر علاقه مند میشود و نمیخواهد خانمش را طلاق دهد. خانمش را در خانه نگه میدارد و همسر دوم هم میگیرد و این خانم هم علاقه مند به شوهرش است و از جهت روحی دچار افسردگی میشود. ایا قاعده لاضرر میتواند جلوی اختیار این آقا را برای گرفتن این زن دوم بگیرد. یا میخواهد همینطور زنش را طلاق دهد و دلیلی ندارد و اگر طلاق بدهد این زن افسرده میشود ضرر روحی معتنا به هم هست. یکی از قواعد این است که تعمیم دهیم عسر و حرج را به این مسائل. قاعده دیگر سهله و سمعه است.
دسته چهارم مسائل خود فقه روانشناسی. مسائلی که مربوط به آموزش روانشناسی مسائل پژوهش و مسائل کاربردهای روانشناسی.
کتاب آموزش فلسفه از نظر فقهی اثر استاد اعرافی. آموزشهای مختلف در خصوص روانشناسی با سوالهای خاصی مواجه هستیم. به خصوص مسائلی که فروید دارند میتوانیم اینها را آموزش ببینیم یا آموزش بدهیم. رجوع به متون غربیها. گاهی مستلزم سفر است که از استاد اصلی بگیریم آیا در علوم روانشناسی هم میتوانیم این کار را بکنیم. مصالح و مفاسد را باید بررسی کنیم ببنیم کفه ترازو به کدام طرف است.
بخش دوم پژوهش در روانشناسی است که هر کاری پژوهشی از نظر فقهی میتوانیم حکم ان را بررسی کنیم. در روانشناسی یک مسائل خاص است که باید به صورت ویژه مورد بررسی قرار گیرد. گاهی کار ما مستلزم ایذاء است. آیا حق داریم این کار را بکنیم برای مسلمان یا غیر مسلمان حتی آزاری بدهیم.
بخش سوم که دامنه دار است کاربرد روانشناسی است. مثل روانشناسی بالینی که یکی مشکل دارد پیش درمانگر میآید. مسائل مربوط به مشاور و مراجع و برنامه و پروتکل به سه دسته تقسیم میشود.
یکی حدود مشاوره به غیر همجنس. در برخی جاها مشاور هم جنس وجود ندارد. یک خانم پیش اقا برود یا اقا پیش خانم برود که معمولاً باید ارتباط عاطفی برقرار شود میزان آن جه مقدار است. به دلیل رازداری باید در بسته شود و این خلوت با نامحرم است. برخی مناقشه کردند. اعتراف به گناه در حضور مشاور. یکی از بحثها تداعی آزاد است به مراجع میگوییم هرچه میخواهی بگو. در این درد و دلها اعتراف به گناه هم جایز است. در موارد متعارف جایز نیست ولی پیش مشاور چی؟
بحث دوم گروه درمانی است مثلاً در معتادان نمیصرفد چون باید ده جلسه بیاید. برخی هستند در حضور دیگران اعتراف به گناه میتواند بکند. یا بحثهای خودارضایی یا بحث ارضای جنسی همسر. برخی افراد که مشکل نخاعی دارند امکان ارتباط با همسر را ندارند همسر هم جوان است. در مورد آقا میگویند همسر دوم ولی در مورد خانم به هیچ وجه نمیشود دو همسر داشته باشد و از جهت روانی هم برای او مشکل است.
با کودک میشود ازدواج کرد. امروزه تحت عنوان کودک آزاری مطرح میشود این تعارض ها را باید چه کنیم. مجنون در فقه مراحل گوناگونی دارد. در مورد فن آوری های حاصل از فقه روانشناسی. ما میتوانیم از تعامل فقه و روانشناسی از فن آوری های جدید برای فقه استفاده کنیم. یک سری مفاهیم مبهم در فقه داریم مانند کفویت در ازدواج سفاهت جنون که در فقه گفتند به عرف واگذار کنیم ولی عرف دقیق و دقی. در روانشناسی بحث روانسنجی داریم که مقیاسهایی درست میکنند مثلاٌ برای سنجش هوش آی کیو. برای شخصیت حتی برای مفاهیم اخلاقی مثل حسد شادکامی کار شده است. در مفایهم فقهی میتوانیم مقیاس کار کنیم. سوال هایی میدهیم که بفهمیم آیا این فرد واقعاً مهجور است یا سفیه است. در کفویت هم این کار را انجام میدهیم. از فن آوری های نوین برای تدقیق بیشتر فقه میتوانیم استفاده کنیم.
مثال دوم جدول نشانگان است. آیا این فرد افسردگی دارد یا نه. یک جدول اگر ده نشانه از اینها فرد داشت این فرد افسرده است. میتوانیم برای برخی مفاهیم جدول درست کنیم. در نفقه خمس استطاعت از شأنیت استفاده میشود. یا در مکاسب محرمه که دروغ و غیبت را مطرح میکنیم میتوانیم این جدول نشانگان را داشته باشیم.
گردباد را در نظر بگیرید که یک پدیده جدید است آیا غیر از مولوکولهای آب یا هوا چیزی دیگر هست خیر ولی میتواند کشتی را غرق کند. در مسیر تکامل سلولهای عصبی مغز در مسیر تکامل این رابطه ها آنقدر چیز شده که فرآیندهای تصمیم گیری را شاهد هستیم. در این سه دیدگاه روح هیچ جایگاهی ندارد. منشأ رفتارها مغز است.
نگاه دوم انسانی و روح گرایی است مکاتب معنویت گرا یا انسان شناسی که رو به افزایش است قائل هستند که روح هم هست و منشأ رفتار روان است جیزی معادل با نفس است. در کناب فلسفه روانشناسی این را ذکر کردیم.